موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
به قلم «آزاده جهان‌احمدی»

کجای جهان رفته‌ای؟ | یادداشتی بر رمان «محرمانه میلان» اثر «فرناز شهیدثالث»

31 تیر 1400 10:42 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 2 رای
کجای جهان رفته‌ای؟ | یادداشتی بر رمان «محرمانه میلان» اثر «فرناز شهیدثالث»
  • شهرستان ادب: ستون داستان سایت شهرستان ادب را با یادداشتی بر رمان «محرمانه میلان» اثر «فرناز شهیدثالث»، به قلم «آزاده جهان احمدی» به‌روز می‌کنیم:

 

جوامع دور از وطن یا دیاسپورا  Diaspora)) به پراکندگی، مهاجرت یا آوارگی گروهی از مردم اطلاق می‌شود که دور از خانه و کاشانه اصلی خویش زندگی می‌کنند و در دنیا پراکنده شده‌اند. این واژه ریشه در متون یهودی داشته و به ماجرای خروج یهودیان از بابل اشاره دارد. اما اخیراً معنای این واژه بسط پیدا کرده‌است و به پراکندگی گروهی از مردم اطلاق می‌شود که دارای ریشه مشترکی هستند و از خانه خود رانده شده یا فرار کرده‌اند. در شکل‌گیری جوامع دیاسپورا عوامل متعددی چون جنگ، انقلاب‌های سیاسی، قتل‌عام، قحطی، شیوع بیماری و انواع بلایای طبیعی دخیل است. اینکه ادبیات مهاجرت، ادبیات تبعید، و ادبیات دیاسپورا چه نسبتی با هم دارند و تعریف دقیق هر کدام چیست؟ محل بحث این یادداشت نیست. آنچه بدیهی است، این است که رمان محرمانه میلان نوشته فرناز شهیدثالث قطعاً در دسته ادبیات دیاسپورا قرار می‌گیرد. ادبیاتی که آن را ادبیات آوارگی هم نامیده‌اند.

در محرمانه میلان تئو شایا(طاهر شایسته) اهل افغانستان متولد نیشابور، بزرگ شده هرات با فرار از مرز ایران به سختی و طی اتفاقاتی سر از ایتالیا در می‌آورد و عکاس صاحب‌نامی می‌شود. همه مهاجران افغان علی‌رغم قابلیت و تلاش‌های بسیار مانند تئو خوش‌شانس نیستند تا زندگی روی خوشش را به آن‌ها نشان بدهد. تئو زخمی از سال‌ها مرگ نزدیکان، جنگ، آوارگی، بی‌کسی و تنهایی حتی دوست ندارد تا کسی نام و هویت حقیقی او را بشناسد. او حتی تلاش دارد تا خودش هم فراموش کند طاهر بوده است. او در ناخودآگاه و خودآگاهش همزمان در تلاش و مبارزه برای فراموشی گذشته خودش است. او تئو را دوست دارد نه طاهر بودن را. طاهر بودن چه آورده‌ای برای او داشته است؟ آیا موفقیت در این مسیر فقط تابع تلاش تئوست؟ یا چیزی شبیه جبر بناست تا قدرتش را به رخ بکشد و ناتوانی او را برای تغییر اثبات کند؟ متولد خاورمیانه پرآشوب می‌تواند از آشوب و مرگ و جنگ بگریزد؟ می‌تواند در این دنیا جوری گم شود که انگار هیچ‌گاه هیچ نسبتی با خاورمیانه نداشته است؟

جامعه‌شناسان و صاحب‌نظران مهاجرت، نظریه‌هایی را درباره وضعیت مهاجران در جامعه میزبان بیان کرده‌اند. این نظریه‌ها بر مدار مفاهیمی نظیر ادغام، انطباق، همانندی و... می‌گردد. آنتونی گیدنز، سه الگوی همانند شدن، کوره ذوب و کثرت‌گرایی فرهنگی را عرضه می‌کند. او در الگوی همانند شدن، درباره این بحث می‌کند که مهاجران وقتی وارد جامعه جدید می‌شوند، از رفتار و کردار اولیه خود دست برمی‌دارند و رفتار خود را بر اساس ارزش‌ها و هنجارهای اکثریت شکل می‌دهند. در این نظریه در این باره بحث می‌شود که مهاجران چگونه زبان، پوشاک و سبک زندگی خود را تغییر می‌دهند تا در نظم اجتماعی جدید ادغام شوند.

الگوی دومی که گیدنز درباره آن بحث می‌کند، کوره ذوب است. در این الگو، سنت‌های مهاجران به نفع سنت‌های غالب میزبان از بین نمی‌رود، بلکه این دو سنت مهاجر و میزبان در هم می‌آمیزد تا الگوهای فرهنگی جدیدی ایجاد کند. در الگوی کوره ذوب، سنت، فرهنگ و پیشینه و پشتوانه فرهنگی - تاریخی و هویتی مهاجر از بین نمی‌رود، بلکه در شکل دادن به محیط اجتماعی جدید سهیم می‌شود. در جامعه آمریکا این الگو بسیار مد نظر بوده است.الگوی سوم، کثرت‌گرایی فرهنگی است. در این الگو از کثرت و تنوع فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌های متعدد و متنوع حمایت می‌شود (برومندزاده و نوبخت، ۱۳۸۷: ۷۵). در محرمانه میلان تماماً الگوی اول گیدنز حاکم است آن‌چنان که تئو با تمام توان تلاش می‌کند تا جوری هم‌رنگ جامعه میزبان شود که حتی خودش هم یادش برود روزی کجا به دنیا آمده و پدر و مادر و بهار را چطور از دست داده است؟ اما فرهنگ‌پذیری در جامعه میزبان(ایتالیا) توسط تئو به چه صورت انجام پذیرفت؟ راهبردهای فرهنگ‌پذیری از نظر دکلان بری، یک فرایند یادگیری است که از طریق آن یک فرد در یک زمینه اجتماعی - فرهنگی، زندگی جدیدی را شروع می‌کند. فرهنگ‌پذیری یک فرایند مداوم و متقابل است و تمامی افرادی را که در یک جامعه متکثر فرهنگی زندگی می‌کنند، در برمی‌گیرد.

راهبرد فرهنگ‌پذیری چهارگونه است که از هم متمایز می‌شوند: راهبرد یکپارچگی، همانندگردی، جدایی و حاشیه‌ای شدن.

منظور از همانند‌گردی این است که فرد، هویت فرهنگی خود را از دست داده و به فرهنگ جامعه مقصد روی می‌آورد و در آن ادغام می‌شود. در جدایی، مهاجر از کنش متقابل با فرهنگ دیگری پرهیز می‌کند. در واقع علاقه‌مند به فرهنگ خودی و بی‌توجه به فرهنگ میزبان است. در یکپارچگی، وفاداری به فرهنگ مبدأ و جامعه میزبان نوعی همبستگی اجتماعی به وجود می‌آورد. حاشیه‌نشینی، طرد هر دو فرهنگ است که بری از آن با عنوان بیگانگی دوگانه یاد می‌کند (برومندزاده و نوبخت، ۱۳۸۷: ۷۷-۷۸). تئو تمام‌قد در پی همانند شدن با جامعه و فرهنگ میزبان بود. او در تمام سال‌هایی که به ایتالیا آمد برای بقا تلاش کرد. بقا یعنی همانند شدن با جامعه‌ای که از گذشته تو یا نداند و یا نپرسد. اما زندگی دقیقاً در نقطه‌ای که او به گمان خودش نقطه تثبیت است به تئو رکب می‌زند و واقعیت‌ تلخ زندگی‌اش را بی‌رحمانه و با شدت به صورت او می‌کوبد.

تئو، تو همیشه در مظان اتهام خواهی بود. چرا؟ چون تو افغان هستی. تو ایتالیایی نیستی. غیربومی هستی. شاید مهم‌تر از همه این‌ها این است که تو بیگانه به معنای غیرغربی هستی. هرچقدر هم در حرفه خودت موفق و سرشناس باشی، به محض اختلال در نظم غربی اولین متهم تو هستی. حتی تو طعمه خوبی برای مقاصد منِ غربی هستی.

در ادبیات دیاسپورا سوژه انسانی(تئو) همواره هویت خود را درون گفتمان و در سپهر نشانه‌ای آن، به دست می‌آورد. عناصر هویت‌ساز تنها در سپهر نشانه‌ای خود قابل فهم هستند و در دیگر سپهرهای نشانه‌ای چیزی عجیب، بیگانه و غیرقابل‌درک هستند؛ اما گفتمان‌های مختلف برای جذب سوژه انسانی همواره در حال رقابت با یکدیگرند و سوژه بنا به ضرورت، ممکن است فضای گفتمانی خود را ترک کند و به فضای دیگر گفتمان‌ها وارد شود. در فضای «دیگری» عناصر هویت‌ساز سرزمین مادری او، چندان حضوری موجه ندارند و به دلیل متفاوت بودن بیگانه و گاهی حتی تهدیدآمیز شناخته می‌شوند.

سوژه انسانی(تئو) در سرزمین میزبان(ایتالیا)، نمی‌کوشد ارتباطی معنادار میان نشانه‌های هویت‌ساز دو سپهر نشانه‌ای مبدا(افغانستان) و میزبان(ایتالیا) برقرار کند. بلکه او در فرایند همانندگری تلاش می‌کند تاریکی و تلخی گذشته را با خلق هویتی جدید نادیده بگیرد.

  در رمان محرمانه میلان تئو سال‌ها کوشیده از رنج و حس ناخوشایندی که به سرزمین مادری دارد، رها شود. اما واقعیت تلخ زندگی او و دیگرانی چون او این است تلخی سرزمین مادری او را رها نخواهد کرد. هیچ کجای جهان یک میزبان همیشه معتمد برای او نیست. غرب با همه قوانین، محدودیت‌ها، اقتضائات و مختصاتش و علی‌رغم مولفه‌های جذابش برای تئو، به محض احساس خطر او را بیگانه و خطرناک تلقی کرده و برای حذف او اقدام می‌کند.

طاهر شایسته یا تئو شایا! هر جای جهان بروی همه غم‌ها، ترس‌ها، مرگ‌ها و تنهایی‌هایت را با خود خواهی برد. تو همیشه شهروند درجه چندم هستی و از جایی آمده‌ای که همه باور می‌کنند که می‌توانی تروریست باشی. تروریست بودن به تو می‌آید.

 

منابع

مروری بر نظریات جدید مطرح‌شده در حوزه مهاجرت، محمد رضا برومند زاده،رضا نوبخت، فصلنامه جمعیت‌شناسی، شماره 89-90

 

                                                    این اثر را از فروشگاه اینترنتی ادب‌بوک تهیه نمایید.


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • کجای جهان رفته‌ای؟ | یادداشتی بر رمان «محرمانه میلان» اثر «فرناز شهیدثالث»
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.