شهرستان ادب: ستون شعر سایت شهرستان ادب را با نوسرودهای از «علیرضا قزوه» برای مردم مظلوم خوزستان بهروز میکنیم:
تیغ مکش بر روی تشنه لبان زمین
“غارت دل میکنی! شرط وفا نیست این"
کاوه ی آهنگرند این پدران رشید
زاده ی ضحاک نیست این پسر آبتین
مور و ملخ تشنه اند، شعله به دلها مزن
بر که شکایت برند؟ جز به سلیمان دین؟
آهوی لب تشنه اند بر که پناه آورند؟
تشنه ی لطف تواند ای تو امان و امین
دام فراوان به راه ، شام سراسر سیاه
کور و کران در چرا، دیو و ددان در کمین
شکوه خود می برم خدمت روح القدس
کاش تو کاری کنی حضرت روح الامین
کاش بیفتد یکی ولوله در آسمان
کاش بریزد چو سیل گریه ی عرش برین
در دل خشکیده ام هلهله ی ابرهاست
کاش خدا بشنود آه بنات و بنین
این همه لطف اله، سر زده در شام و روم
این همه مهر خدا ریخته در هند و چین
کافر و هندو به فکر کار عجب کرده اند
دوره ی رمال هاست دزدی آن است و این
پیش مرو می زنند سنگ به پیشانیت
گرگ شناسا شده! بر شو از این پوستین
ای خسک خشک مغز، پخته خور بی بخار
گرسنه گان را نگر، تشنه لبان را ببین!
شیفته ی خود شدی، گرم بریز و بپاش
کیست به غیر از خودت بر تو کند آفرین؟
دود مکن چون سپند بر غم مردم مخند
پیش میا، پس مرو ، بر سر جایت نشین
هرچه کمان می کشی تیر به دل می زنی
نیست تو را در جگر یک سخن دلنشین
هلهله ها می کنی، شیخ! ریا می کنی
تیغ بزن بر جگر، داغ مزن بر جبین
حرمت عمامه را برد و عبا را بسوخت
کنده کنون شیخ نجد با کف خود گور دین
مسند شاهانه را دست چه کس داده ایم؟
همت شاهین مجوی از مگس انگبین
قامت مجنون خمید در عطش و انتظار
خیمه اش آتش گرفت، لیلی صحرا نشین
خلق، علی اصغرند تشنه لب و بی گناه
تیر سه شعبه مزن بر جگر یاسمین
ابر غزل می چکد، از نفس آسمان
مادر دلتنگ خاک! گریه مکن بیش از این
این دو سه روز سیاه ، نوبت گرگ است و چاه
باز برون می شود دست خدا زآستین...