غزلی آیینی از حسین منزوی
باغ نرگس
03 تیر 1392
13:38 |
0 نظر
|
امتیاز:
4.83 با 6 رای
به جز دو غزل عاشورایی، دیگر شعرهای آیینی بزرگ غزل سرای روزگار ما زنده یاد حسین منزوی، در زمان حیاتش و در مجموعه شعرهایش منتشر نشده بود. خیلی ها آن دو غزل را هم ندیده بودند و بعضی هم معتقد بودند برای این عاشقانه سرای قهار آنها فقط دو کار تفننی به حساب می آیند. ولی وقتی پس از درگذشت ایشان مجموعه کامل شعرهایشان چاپ شد، بسیاری از کسانی که شعر ایشان را دوست می داشتند ولی از نزدیک با شخصیتشان آشنایی نداشتند از دیدن فصلی مجزا و البته درخشان در انتهای دیوان با نام «شعرهای آیینی» حیرت کردند. غزل «باغ نرگس» هم یکی از این شعرهای آیینی درخشان است که بر پیشانیش نوشته شده:
در ستایش امام مهدی (ع)
صبح سحر که پر نگشوده است، آفتاب
می آیی و سمند تو را، عشق در رکاب
روشن به توست چشمم و در پیشواز تو
کوچک ترین ستاره ی چشمانم آفتاب
بشکُف که چتر باز کنی بر سر جهان
ای باغ نرگس! ای همه چون غنچه در نقاب
ای چشمه ی زلال که با آرزوی تو
از صد سراب رد شده ام در هوای آب
ساقی! خمار می کشدم گر نیاوری
از آن می هزار و دوصد ساله ام شراب
با کاهلی به پرده ی پندار مانده اند
ناباوران وصل تو ، جمعی ز شیخ و شاب
بیدار اگر به مژده ی وصلت نمی شوند
با بیم تیغ تیز برانگیزشان ز خواب
آری وجود حاضر و غایب شنیده ام
ای آنکه غیبت تو پُر است از حضور ناب
با شوق وصل دست ز عالم فشانده ایم
جز تو به شوق ما، چه کسی می دهد جواب؟
به انتخاب و مقدمه حسن صنوبری
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.