موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
از آخرین سخنان مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی در شبهای قدر

تو كوچك هستي، نه خدا!

04 مرداد 1392 00:16 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.33 با 6 رای
تو كوچك هستي، نه خدا!

شهرستان ادب: یادداشتی که می خوانید متن بیانات مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی، مرجع تقلید شیعیان و استاد اخلاق کم نظیر شهر تهران است در آخرین ماه رمضان و آخرین شبهای قدری که در قید حیات بودند. اکنون با نزدیک شدن به شب های مبارک قدر، بازخوانیشان بهره ی بسیاری دارد.


 

دعا - رمضان ۱۳۹۱ - جلسه ۱۹

«تذکّری مهم» برای استفادة بهتر از لیالی قدر

أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحيمِ؛
 
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ اسْمَعْ‌ دُعَائِي‌ إِذَا دَعَوْتُكَ‌ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ»[1]
مروري بر مباحث گذشته
گفته شد ماه مبارك رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است، دعاي به خير براي خود و ديگران. در سير مباحثي كه كرديم، به مناسبت ايّام عرض كردم تذكّري بدهم. در دو جلسة قبل بيان كردم كه بدانيد، بحث شخصي نيست، بلكه كلّي است. رابطة مستقيم بين كثرت دعا و قلّت بلا، قلّت دعا و كثرت بلا را كه در روايتي از پيغمبراكرم مطرح كردم: «إِذَا قَلَ‌ الدُّعَاءُ نَزَلَ‌ الْبَلَاء».[2] در همين زمينه مي‌خواستم تذكّر ديگري بدهم.

تأثير ديدِ انسان بر دعايش
ديدِ انسان هميشه اين‌طور است كه ديدِ كوتاه و مادّي است يعني در عالم ماديّت قرار دارد و محدود است. اين ديدِ محدود، كوتاه و به تعبير بنده نظر تنگ بر همه‌ چيز و بدتر از همه بر روي دعاي شخص اثر مي‌گذارد. يعني بر روي درخواست‌هايش از خداوند تأثير دارد.

آيا از خدا كاري برميآيد؟!
به دو مطلب اشاره مي‌كنم. اوّل: فرض كنيد براي او مشكل و گرفتاري‌اي پيش آمد؛ در اين وقت او چون در بستر ماديّت است اوّل فكرش به طرف ابزار مادّي مي‌رود. غير از اين است؟ شخص مي‌خواهد تدبير كند و مشكل خود را حل كند، پس وسائل و ابزار ماديّت را پيش مي‌كشد. غالباً اين‌طور است چون در بستر ماديّت قرار دارد. بعد سرش كه به سنگ مي‌خورد و ديگر مي‌بيند راه‌ها بر او بسته شد، آن‌وقت يادش مي‌افتد كه خدايي هم وجود دارد. مي‌گويد: چه بسا ممكن است از او كاري هم ساخته باشد! و حال اينكه، بدانيد! مؤمن نبايد اين‌طور باشد. آن كسي كه اعتقاد به مبدأ و معاد دارد و اعتقاد دارد كه مسبب الأسباب موجود ديگري است، موجودات زميني نيستند و اعتقاد دارد كه: «أَزِمَّةِ الأُمُورُ طُرّاً بِيَدِه‌»؛ تمام امور در دست قدرت او است و واقعاً اعتقاد دارد وقتي كه مي‌گويد: «لَا حَوْلَ‌ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»؛  اين شخص اوّل چه كسي به يادش مي‌آيد؟ منبع قدرت، يعني خدا را. به سراغ ابزار و وسائل مادّي مثل حسن و حسين و تقي و نقي و... نمي‌رود كه بعد هم اگر درست شد تصوّر بكند كه اين واسطه‌ها كرده‌اند. اين‌ها را قبلاً مفصّل ‌عرض كرده‌ام امّا مي‌خواستم تذكّر بدهم. مؤمن نبايد اين‌طور باشد. وقتي گرفتاري پيش آمد، اوّل خدا. بگويد: خدايا! اين مشكل پيش آمده، مشكل من را حل كن.

خدا دعاهاي كوچك را هم ميپذيرد!
مطلب دوّم كه اين‌ هم منشأاش ضعف ايمان است، اين است كه بنده تصوّر مي‌كند، نسبت به كارهاي بسيار بسيار مهم بايد سراغ خدا رفت و در مورد كارهاي كوچك اين‌طور نيست. اين براي ضعف ايمان است. [3]

ما ضعف ايمان داريم!
به شما بگويم، وقتي مي‌خواهيد دعا كنيد بفهميد و بدانيد كه همه چيزتان وابسته به اين دعاها است؛ كوچك و بزرگ هم ندارد. اينكه تصوّر كنم: «فقط چيزهاي قابل اعتنا و بزرگ را با خدا مطرح ‌كنم نه كوچك‌ها را» از ضعف ايمان است. واقع اين است كه اين شخص خداشناس نيست. ما در معرفت خود نسبت به خالق نقص داريم.

تو كوچك هستي، نه خدا!
دعا، كوچك و بزرگ ندارد و خدا هم خستگي‌ناپذير است! او اين دعا را خيلي هم دوست دارد. همة اين‌ها را بحث كرده‌ام و نمي‌خواهم وارد بشوم، بلكه فقط خواستم تذكّري براي ليالي قدر بدهم و بگويم اين فرصت را از دست نده! خودت را از قالب حقارت بيرون بكش! تو كوچك هستي و كوچك هم فكر مي‌كني؛ طرفِ خود را اصلاً نشناخته‌اي. تو آدمي هستي كه اگر يك نفر روزي ده بار در خانه‌ات بيايد و در بزند و بگويد: اين را مي‌خواهم، آن را مي‌خواهم، ديگر در را بر روي او باز نمي‌كني. غير از اين است؟ امّا خالق تو اين‌طور نيست، اگر ده تا، يازده تا بشود امروز بيشتر از تو خوشش مي‌آيد و اگر يازده تا بشود دوازده تا، بيشتر خوشش مي‌آيد. اين جزو معارف ما است.

مراجعة بيشتر، معرفت بالاتر
اين‌ها سرّ دارد؛ چون، مراجعة بيشتر، كاشفِ از معرفت بالاتر، نسبت به كسي است كه از او درخواست مي‌كنم و او را همه‌كاره مي‌دانم. دليل بر اين مي‌شود، كه همه چيز دست او است، از دست او بر مي‌آيد و كسي غير از او نمي‌تواند انجام دهد؛ اين كاشف از معرفت است.

آن چيزي كه از ديگري ميخواهي، از خدا بخواه
در روايتي داريم كه از پيغمبراكرم است: «قَالَ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌(صَلّي‌الله‌علیه‌و‌اله‌و‌سلّم): إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَبَ‌ شَيْئاً لِنَفْسِهِ‌ وَ أَبْغَضَهُ لِخَلْقِهِ مِنْ فَضْلِهِ»؛ خداوند چيزي را براي خودش دوست مي‌دارد، امّا همان را براي خلق خودش مبغوض مي‌دارد. براي خودش خوشش مي‌آيد امّا براي مخلوق خود بدش مي‌آيد. توضيح اينكه: «أَبْغَضَ لِخَلْقِهِ الْمَسْأَلَةَ»؛ بدش مي‌آيد از عبدي كه گرفتار شده و به مثل خودش رو مي‌اندازد، «أَبْغَضَ لِخَلْقِهِ الْمَسْأَلَةَ». اينكه بنده‌هايش براي كارهايشان از هم درخواست كنند و به همديگر مراجعه كنند. «وَ أَحَبَ‌ لِنَفْسِهِ أَنْ يُسْأَلَ»؛ و دوست دارد كه از او درخواست كنند. به اين و آن رو بياندازي بدش مي‌آيد امّا به او رو بياندازي خوشش مي‌آيد. «وَ لَيْسَ شَيْ‌ءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَنْ يُسْأَلَ»؛ هيچ‌چيز در نزد خدا محبوب‌تر از اين نيست كه در خانه‌اش را بزني و بگويي مي‌خواهم، مي‌خواهم، مي‌خواهم. بر خلاف من و تو، كه اگر بچّه‌مان هم باشد بيرونش مي‌كنيم. خدا كه من و تو نيست. چون او را نشناخته‌ايم كه تمام خزائن وجود در يد قدرت او است.

خدايا! بند كفش ميخواهم!
«فَلَا يَسْتَحْيِي أَحَدُكُمْ أَنْ يَسْأَلَ اللَّهَ» پس خجالت نكشد و حيا نكند، به اينكه يكي از شما از خدا درخواست كند. اگر مي‌خواهي، خجالت و حيا ندارد. «وَ لَوْ بِشِسْعِ نَعْلٍ»؛[4] پيغمبر سطح را اين‌قدر پائين آورد. نگاه نكن به اينكه تصوّر كني حاجت‌هايت بد است. مثل اينكه بند كفشت گم شده؛ بگويي: خدا! بند كفش مي‌خواهم! ببين كار را به كجا رساند.

كوچكي و بزرگي در نزد خدا مطرح نيست
روايات زياد داريم. روايتي از امام باقر(عليه‌السّلام) در ارتباط با همين كه گفتم است: «لَا تُحَقِّرُوا صَغِيراً مِنْ‌ حَوَائِجِكُمْ‌ فَإِنَّ أَحَبَّ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَسْأَلُهُمْ»؛[5] فكر نكنيد كه حاجت، كوچك است. بلكه محبوب‌ترين بندگان آن بنده‌اي است كه از خدا بخواهد؛ كوچك و بزرگ ندارد. در آن روايت دارد از امام باقر(عليه‌السّلام) مي‌فرمايد: «لَا تَتْرُكُوا صَغِيرَةً لِصِغَرِهَا أَنْ تَدْعُوا بِهَا فَإِنَّ صَاحِبَ‌ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ‌ الْكِبَارِ».[6] حضرت مطلب را خيلي زيبا بيان مي‌كنند كه: اينجا كوچكي و بزرگي خبري نيست.

تنگنظري را كنار بگذاريد
تذكّر عمده‌اي كه مي‌خواهم بدهم اين است؛ در بين سال به‌خصوص براي دعا و حوائج زمان‌هايي را آورده‌اند و از نظر ارزشي ما را ترغيب كرده‌اند كه اهميّت دارد. مثل ماه مبارك رمضان و در ماه رمضان هم ليالي قدر كه گفته‌اند بايد كمال بهره‌برداري را برد. نظر تنگي را كنار بگذاريد و فرو گذار نكنيد. البته يك سنخ مسائل است كه نمي‌خواهم وارد آن بشوم و فقط مطلب كلّي را مي‌خواهم عرض كنم. ما نبايد در دعاها و درخواست‌هايمان از خداوند كوتاه بياييم و هيچ‌چيز نبايد براي ما مانع و رادع بشود از اينكه درخواست كنيم، حالا در هر رابطه‌اي كه مي‌خواهد باشد. اوّل خدا، وسط خدا، آخر خدا! هرچه برايم پيش مي‌آيد اوّل خدا را در نظر بگيرم. اين هيچ منافاتي هم با توسّل به وسائل ندارد. اين‌ها را بحث كرده‌ام و وارد آن نمي‌شوم. بروم سراغ توسّلم.

مصائب علي(عليهالسّلام)
در روايت دارد، بعد از اينكه آن خبيث به علي(عليه‌السّلام) ضربت زد. علي(عليه‌السّلام) بقيّة نماز را نشسته خواند يعني حضرت ديگر تاب ايستادن را نداشت. در روايت دارد، به يمين و يسار متمايل مي‌شد و حضرت نمي‌توانست بدن خودش را نگه دارد. امام حسن را جاي خودشان گذاشتند تا نماز را تمام كند. در روايت دارد، نماز كه تمام شد سر پدر را به دامن گرفت و شروع كرد به گريه كردن. اين جملات را مي‌گفت: پدر پشت مرا شكستي... تعبيرات عجيبي است. علي(عليه‌السّلام) چشمهايش را باز كرد و گفت: پسرم از اين به بعد ديگر پدرت هيچ الم و دردي ندارد. ببينيد، چقدر به علي(عليه‌السّلام) سخت گذشته كه اين را مي‌گويد. پسرم! گريه نكن، الآن جدّات و جدّه‌ات، خديجه و مادرت فاطمه حاضر هستند. حوريان بهشت آمده‌اند و در انتظار پدر تو هستند.

شهادت به دست امّت!
علي(عليه‌السّلام) بيهوش مي‌شد و لختي بعد به هوش مي‌آمد. تا وقتي كه علي(عليه‌السّلام) را وارد صحن كوفه كردند. امام حسن(عليه‌السّلام) با سر پدر در دامن نشسته است. سر علي(عليه‌السّلام) را بسته بودند امّا از اطراف اين بستر همين‌طور خون جاري بود. امام حسن(عليه‌السّلام) همين‌طور گريه مي‌كرد و اشك چشم به صورت پدرش علي(عليه‌السّلام) مي‌ريخت. چشمانش را باز كرد و گفت: پسرم! گريه نكن. از گرية تو ملائكة آسمان گريه مي‌كنند. امّا مي‌خواهم يك خبر را به تو بدهم، گوش كن. بعد از من، اين امّت تو را به زهر و برادرت حسين را به تيغ شهيد مي‌كنند...




[1]. بحارألانوار، ج91، ص96
[2]. الدعوات (للراوندي)، ص20، بحارالأنوار، ج‌90، ص300
[3]. من اين مطالب را قبلاً بحث كرده‌ام و چون مربوط به ليالي قدر است، فقط تذكّر مي‌دهم.
[4]. الكافي، ج‌4، ص20
[5]. بحارالأنوار، ج‌90، ص346
[6]. بحارالأنوار، ج‌90، ص303



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • تو كوچك هستي، نه خدا!
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.