ایشان بر پیشانی مثنوی خود سطری کوتاه همراه با آغاز یک تکبیت نوشتهاند: «میلاد تو بر جهان مبارک | محبوبۀ ایزد تبارک . تقدیم به محبوبه پروردگار متعال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها»
شبِ روزی که سر آمد شب و شب غالب بود صبح میلاد تو در شعبِ ابیطالب بود در دل خشکترین خاک خدا دریا زاد شادیِ شمس و قمر آینهشان زهرا زاد خود تو دانی که ضمیر است «ک»ی اعطیناک با که در گفت و خطاب است خدای لولاک؟ روی در عین رسول است و یا عین رسول؟ روی در اهل بتول است و یا بعل بتول؟ تن نبی، جانش وصی، واسطشان کوثر پاک چیست کوثر به نظر روشن روشنگر خاک آبها در شط و دریاچه و در بحر سترگ بیشه و مرتع سبزند و کش از نهر بزرگ سبزپوشان همه از برکت زهرا سبزند سبزد ارزد نشنیدید چرا میارزند به فرو چشمۀ آبند و فرا چشمۀ نور برِ ما سور و سروراند و برِ غیر تنور تن چو هیمه است اگر نور شود نار شود این اگر گوهر دین گُستی و زُنّار شود ای تو هم عهد محمد ز علی روی متاب آفتاب تو به روز است و به شب در مهتاب حضرت ربط تن و جان گل مولا زهرا همچو حق خدمت تو بر همه اولا زهرا همچو نکبا که ز غم خاک کند بر سر گاه خاک بوسان بقیعایم و نجف بر درگاه نور جاری تویی از مهر تو گیتی شاداب ای تو چون آب روان تشنۀ حق را دریاب وجه حقی تو و بابای تو شویت با تو مع حقید و ملک رهرو کویت با تو سبز و سرخاند دو فرزند تو و زر زینب سرو بیبرگ و بر از سوگِ برادر زینب سبزۀ باغ تو را سوختۀ داغ تو را سوگ هر لاله که روییده در این باغ تو را مادر آبی و مامای زمینی زهرا دختر و مادر آبای امینی زهرا رؤیت طلعت خورشید به این دیدۀ کور مهر من! چشم بد کفر از آیینت دور حالیا حرفی از این گنگ مُرَمَّد بشنو از علی بن علی بن محمد بشنو
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز