شعری از قربان ولیئی
بگیر جام و بنوش و بنوش ، امام آمد
24 فروردین 1394
17:29 |
2 نظر
|
امتیاز:
4.75 با 4 رای
شهرستان ادب: دکتر قربان ولیئی از شاعرانی است که غنای اشعار او از حیث محتوایی و ساختاری، وامدار آگاهی و تسلطش بر ادبیات فارسی و عرفانی میباشد. او دکترای ادبیات فارسی خود را از دانشگاه تربیت مدرس گرفته است و اکنون در دانشگاه زنجان، به تدریس مشغول است.
از جمله کتابهای این شاعر کرمانشاهی :
ترنم داوودی سکوت، نشر نیستان
گفتم به لحظه نام تو را جاودانه شد، نشر آفاق
با دو چشم دچار یکتایی ، نشر تکا
باید نوشت نام تو را با پرندهها، نشر نیستان
درخت در خودش راه میرود (مجموعه نثر ادبی)، نشر نیستان
لحظۀ جهان، نشر نیستان
از این میان، «لحظۀ جهان» عنوان آخرین مجموعه شعر ولیئی است. با تبریکِ شامِ میلادِ مولی الموحدین امیرالمومنین علی (ع) به شما عزیزان، غزلی از این مجموعه متناسب با این مناسبت فرخنده را میخوانید:
به خواب ، چشم تو را ...چشم نه ... که جام آمد
رسید ساقی و ساغر به صد سلام آمد
دو چشم ، چشم نه...، نهج البلاغه را دیدم
که با بلاغت خاموش در کلام آمد
نگفت و گفت ، سکوتی فصیح جاری بود
حروف زنده شدند و کلام تام آمد
بهوش بودم از اوّل که دل به تو دادم
که زیرکان جهان را غم تو دام آمد
خدای من تویی ، آتش بگو بیفروزند
که هر که در دل آتش نرفت ، خام آمد
بر آستانۀ تو سر سپردن آزادی ست
هر آن که بندۀ قنبر نشد ، غلام آمد
وجود در عطش انکشاف کامل بود
به زیر گام تو هفت آسمان چه رام آمد
هلاک دیده شدن بود و دید و دید و چه دید؟
تو را ، تو را که به این وجد مستدام آمد
*
رسید لحظۀ تجرید و صبح نزدیک است
صدای سر زدن تیغ از نیام آمد
رسید لحظۀ توحید و من به خون غلتید
نماز آخر من بود و با سلام آمد
به پاس این دم فرخنده ای غزل خاموش
بگیر جام و بنوش و بنوش ، امام آمد