«بار غم فرود آمد در زمین ماریه باز | یا که کاروان حجاز»
شعر آیتالله غروی اصفهانی برای اربعین حسینی در قالب مستزاد
10 آذر 1394
17:06 |
0 نظر
|
امتیاز:
4.5 با 6 رای
شهرستان ادب: اگرچه هر شعری خود نماینده شاعر و خالق آن است و توانایی و قدر آن را نشان می دهد اما گاهی اوقات آشنایی با شخصیت شاعر برای لذت بیشتر از شعر نیز خالی از لطف نیست.
آیه الله محمدحسین غروی اصفهانی متخلص به «مفتقر» از آن دسته شاعرانی است که تواناییاش در فقه و فلسفه و اخلاق، لطف اشعارش را دوچندان کرده. این فقیه وارسته در شعر نیز توانایی و تبحر ویژهای داشته آن چنان که ردپای اشعار سعدی را به روشنی می توان در آثار او دید. توانایی او در قوالب مختلف شعری از غزل و قصیده و مستزاد و مسمط به خوبی در دیوان کمپانی مشهود است. اشعاری که با بارعلمی و اندوخته معرفتی شاعرش آمیخته شده است.
شهرستان ادب به مناسبت فرارسیدن ایام اربعین حسینی به بازخوانی شعری از آیه الله غروی اصفهانی در قالب مستزاد که از قابلیت فراوانی نیز در اجرای هیات برخوردار است، می پردازد.
بار غم فرود آمد در زمین ماریه باز
یا که کاروان حجاز
هرچه غصّه بود آمد دلخراش و سینه گداز
در حریم محرم راز
بود شور رستاخیز یا نوای غم زدگان
حلقۀ ستم زدگان
هر دلی ز غم لبریز، داد راز و نیاز
با شه غریب نواز
نوگلی چو غنچه شکفت، نغمه زد چو بلبل زار
زار همچو مرغ هزار
با پدر به زاری گفت کآمده به سوز و گداز
پروریدۀ تو به ناز
خارِ پای ما بنگر، خواریِ اسیران بین
حال دستگیران بین
چون کبوتر بی پر غرقه خون ز پنجه باز
نیمه جان ز رنج دراز
بانوان دل بریان، در کمند اهل ستم
زیر بند اهل ستم
روی اشتر عریان، نه عماری و نه جهاز
صبح و شام، در تک و تاز
کودکان خونین دل همچو گوی سرگشته
یا چو بخت برگشته
دشمنان سنگین دل هریک از نشیب و فراز
همچو تیر خورده گراز
شامِ ماتم ما بود صبحِ عیدِ مردمِ شام
آه از آن گروه لئام
مرکز تماشا بود بانوان میر حجاز
با نقاره و دف و ساز
از یزید و آن محفل، دل لبالب از خون است
دیده رود جیحون است
ما غمین و او خوشدل، او به تخت زر به فراز
ما چو سیم در دمِ گاز
کعبه را شکست افتاد زآنچه رفت برسر تو
ز آنچه دیده گوهر تو
دست بت پرست افتاد قبلۀ دعا و نماز
« مفتقِر»، بسوز و بساز
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.