شهرستان ادب: در پروندۀ شهرستان ادب برای احمد عزیزی، روایتهای بسیاری از اهل ادب را از این شاعر زندهیاد خواندیم. اکنون روایت احمد عزیزی را میخوانیم از عزتالله ضرغامی. پیش از این، تصاویر این نامه در مجلۀ پنجره، ویژهنامۀ احمد عزیزی، منتشر شده بوده است و این نخستین باری است که متن این نامه به همراه تصاویرش در فضای مجازی منتشر میشود. با هم به خوانش این نامه میپردازیم:
بسماللهالرحمنالرحیم
مطلبی که با انگیزه رضایت خاطر عارف نامی ـجناب ضرغامیـ که مر اینجانب را همواره حامیاند به آستان همایشان تقدیم باد.
با احترام
احمد عزیزی
ای طالب معنی! عرفان یعنی به معرفت اولیا، نایل گردی و به شریعت انبیا، عامل گردی و هر کسی در قطار اولیا شد، همسفر کاروان انبیا گردید و راهی مقصد کبریا... .
بدان که اصناف اولیای عالم اکنون، در ربع مسکون از یک جنساند و فصل ماموران الهی در جهان لایتناهی یکی است، منطق انبیا، منطق فطرت است و طریق اولیا، قرآن و عترت؛ هر کس از خدا دور شود از معصومین و اولیای دین فاصله گیرد و هر کس به او نزدیک، دامن این سلسله گیرد.
بدان که اگر بنیاد شریعت اقوم است، از نفس پیران صاحبدم است و اگر چرخ گردون، منظم، بر حسب نظر اولیای معظم است. ای درویش! اگر در احوال مشایخ پیش، بنگری آن بزرگان جز در راه ولایت خون جگر نخوردند و جز بر طریقۀ اولیا، پای نفشردند.
ای طالب حقیقت! آیین شریعت به شرطی برقرار است که آن متابعت پیران حقیقت، آشکار است. هر کس متابعت نکند در بند غولان، گرفتار آید و هر که رخت فقر الیالله نپوشد در میانة راه، بیمددکار.
شرع انور در چهرۀ پیران مطهر، و طریقۀ فقه در صورت شاهان عصر، مصور است. ای سالک! زنهار در راه پر خطر عشق، بیمدد پیر، قدم نگذاری که وادی مهالک و اصعب مسالک است و هر که پایش با پوست-تخت ریاضت آشنا شد، لاجرم با غرش شیران نیستان بوریا روبهرو است و با گلۀ فیلان اولیا در جستجو... .
خواص امت را آن زیبد که در معاملۀ نصب جانشین، جناب اولیای برحق گیرند وگرنه نام قضاوت، مطلق بر خود نپذیرند؛ زیرا که تشخیص جانشین از اهم امور اولیای ماضی و مستقبل است، و این در جوامع روایی، مبرهن و در دعاوی عقلی، مستدل است که بیخلیفۀ امین، حجرۀ شرع مبین، تعطیل و احکام ثابتیۀ الهی در معرض تغییر و تبدیل است.
اکنون شیعیان را واجب است که جانب افصح روات گیرند و از املح محدثین، تقلید کنند و از ابلغ خطبا پند گیرند و از ازهد علما عبرت بپذیرند و با عرفای سلف و حکمای خلف، درآمیزند که این بوستان فقه جعفری و دانة انگور عسکری است و گشت گلستان آل محمد نه سرسری است.
امروز، عموم ارباب بصر و کافة اصحاب نظر، مستحضرند که جمال سیدعلی را جز به دیدۀ اولیای اله نشاید دید و مرتبۀ جمالش، نور عین و از پنجرۀ باغش، رایحة اولیای مطلق در گذر و از شعشعۀ چراغش، نور سادات بر حق جلوهگر است.
ای آنکه عشق خمینی در سر داری، باید که غاشیۀ خامنهای برداری وگرنه از مذهب و ملت، گمراهی و در نظر فقیهان ولایت، بیجایگاهی. حقا! هر که بر جانشین خمینی، کافر است، از میان رود و هر کس بر ولایت خامنهای، منکر است، از کشور اسلامیان.
الله! الله! از ولایت فقیه نگریزید که ولایت سفیه، جایز نیست و اگر بر ولایت فقیه منکرید، بر فضل، مُقر باشید. آری! سفیهان را چه سزد که ولایت فقیه را دریابند و طلب این معنا جز از ارباب دل، بیحاصل است و رمۀ جویندگان حجت، بیچوپان نیست و گلۀ اهل ولایت در کوهستان وصایت، یله نمیگردد و گر چه سرشتۀ ولایت در کف باکفایت حجتابنالحسن است اما گردش چرخ آن در دست فقیهان ممتحن و نواب مؤتمن است.
ای اسلامیان! گوش بر فتنۀ فرنگ نکنید که در پیوستن به لشکر سید خراسانی، درنگ جایز نیست و خون شهیدان را بر گردن شیعیان، دین است و در ششگوشۀ عالم، ندای «هَل مِن ناصِر» حسین است. پس رخت ولایت بپوشید و در دفع دشمنان بکوشید.
ایرانیا! در میدانی که سربازان ایران، جان فدای رهبر کنند، دشمنان دین و آیین، هر چه آرایش لشکر کنند، شکست است و در بیشهای که غرش نرۀ شیران ایران، گوش خصم، کر کنند، کاخ اجنبی در نشست.
ای سوختگان! حال که ما را ملاقات حضرت صاحب، میسر نیست و از منزل آن آرام جان و کعبۀ دل، ما را خبر نه، بهتر آنکه بر دامن سید علی آویزیم و به واسطۀ وی عطر گلشن ولایت در مشام جان بیامیزیم؛ آری! اگر ما را به ابروی صاحبالزمان، نه سعادت پیوستن است ... خامنهای به دست است.