به قلم زیبا مدبر
یادداشتی بر کتاب «شبهای بیستاره» مرضیه نفری
20 دی 1396
20:46 |
0 نظر
|
امتیاز:
2.05 با 79 رای
شهرستان ادب به نقل از فارس: «شبهای بیستاره» اثر مرضیه نفری به گونه رمان و در ژانر خاص نوجوان نگاشته شدهاست. این کتاب اولین رمان نویسنده است. داستان در مورد دختر نوجوانی به نام ستاره است که در پیِ بزرگ شدن است. ستاره دختری کنجکاو و ساده و پرشر و شوری است که دنبال هویت بخشیدن به خویش در ابتدای دوره نوجوانی است. داستان در فضای سالهای دفاع مقدس روایت شدهاست. جنگ ناخواسته وارد زندگی ستاره و خانوادهاش شده و اتفاقات زیادی برایشان پدید آورده. در این رمان 158 صفحهای مرضیه نفری کوشیده بیشتر مسائلی را که اکثر نوجوانان با آن درگیرند، در دل داستان بگنجاند.
داستان از یک روز سخت برای ستاره شروع میشود. در واقع روزی که ستاره مثل برخی از نوجوانان همسن و سالش دسته گل به آب داده و خرابکاری کرده است و تنبیه میشود. با توجه به شخصیت پردازی خوب نویسنده در طی داستان، رمان میتواند ارتباط مناسبی با مخاطبانِ نوجوان برقرار کند و از این رهگذر خط اصلی داستان ؛«بزرگ شدن» و «مسیر ِشدن»؛ را در دل مخاطب جای دهد.
از جمله جاذبههای داستان احساس نیاز به توجه در ستاره و تمایل به مد و جاذبههای مدرن زیستن برای اوست. ستاره با فرهنگ بودن و مهربان بودن را میپسندد و برایش تفاوتی ندارد که این ملاکها را عمه نگار داشته باشد که خیلی متجدد است یا خانم فهیمی که بسیار مقید و انقلابیست و همسر شهید است. ستاره واقعیتی از بیشتر نوجوانان ایرانی را از دهه شصت تا کنون روایت میکند. و این روایت در دل جنگ و با وجود فضای متأثر جامعه از سادهزیستی و انقلابی بودن واقع شده است. علایق و سلایق ستاره و دوستش نشان میدهد گرچه فضای ایثار و شهادت در جامعه حکمفرما بوده اما خانواده مهمترین نهاد در تربیت صحیح است. در حقیقت نویسنده نشان دادهاست که تربیت نسلهای جوان مهمترین مسئله حتی در زمان جنگ است. و این نگاه شاید بیشتر به خاطر ظرافت نگاه مادرانه به تربیت است.
مادر و پدر ستاره نمادهایی واقعگرا از قشر سنتیای هستند که عموما خود را حزباللهی میپندارند و در عمل دینگریزی ایجاد میکنند. با مقایسه رفتار متقابل پدر و مادر ستاره با خاطرات زندگی مشترک خانم فهیمی و همسرش و عمه نگار و آقا مسعود مخاطب این حق را به ستاره میدهد که بیشتر دوست داشته باشد تا در کنار خانم فهیمی یا عمه نگارش به آرامش برسد.
«عمه رو کرد به من و گفت:« خب تو چه خبر؟!... ساکت شدی؟!... حرف نمیزنی؟!»
حرف؟!... دلم میخواست گوش بدهم، نگاه کنم به کارهای عمه. عمه مثل خانم فهیمی بود. نه که مثل او، عمه مثل او شیک بود و تهرانی. بچهها را دوست داشت. خانم فهیمی حزباللهی بود و عمه سوسول. مامان وقتی عصبانی میشد این را میگفت»
در جریان جنگ و کمکهای پشت جبهه ستاره عاشق پسری به نام مسعود میشود. پسری که او را با آرزوهایش که داشتن زندگیای مثل عمه نگار و شوهرش مسعود بود ربط میداد. و بقول خودش شاید اگر اسم این پسر شیک و مرتب مسعود نبود عاشقش نمیشد! اما اشتباهات ستاره در زندگی و در مسیر بزرگ شدن او را با حوادثی تلخ روبرو کرد و از آن دختر پرشور دختری غمگین ساخت که مدام خود را گناهکار میشمرد و مایوس شده بود.
یکی از خطوط اصلی داستان عشق است. حسی که همیشه بوده و آدمی را چارهای از آن نیست. اما به فراخور زمان رنگ و بویی جدید به خود میگیرد. ستاره هم در سنین نوجوانی بزرگ شدنش را با حسی که گمان میکرد عشق است؛ تجربه کرد. حسی که در برخی از نوجوانان بر اثر کنجکاوی و جذابیتهای دوطرفه ایجاد میشود و خیلی از آنان هم نمیدانند که با این حس جدید چگونه کنار بیایند؟ ماجرای ستاره در نوع خود پاسخ خوبی به این پرسش داده است. فضای رمان دخترانه اما از کلیشه ها به دور است.
سادگی و کوتاهی جملات، روایت اول شخص، توصیفات ساده و صمیمی نویسنده، خواندن کتاب را برای قشر نوجوان سهل و لذتبخش میکند. اما عدم توصیف دقیق صحنهها تصاویری مبهم در ذهن خواننده ایجاد میکند. شاید وصف دقیقتر فضای جنگ و وضعیت شهر در آن زمان به درک تاریخی بهتری از دوران دفاع مقدس کمک میکرد که این موضوع کمتر در رمان «شبهای بیستاره» دیده شده است. ارتباط انتهای رمان با حوادث قبلی خیلی قابل توضیح نیست و این از نقاط ضعف کتاب است.
«دست کشید به صورتش، رویم نمیشد نگاهش کنم. با صدای آرام، طوری که من هم به زور میشنیدم گفت: «نامهتون رو خوندم. توش چیزی نبود که برسونم دست...» کاش زمین دهان باز میکرد و من را میخورد. اگر برود به بابا بگوید من نامه دادهام چه؟ اگر آبرویم را ببرد؟
- جواب نوشته بودم نمیدونستم کجایید؟ به خانم فهیمی گفتم که باهاتون صحبت کنه، اما ...
رعد و برق صدایش را قطع کرد. تا الان فکر میکردم اگر ببینمش کلی حرف دارم اما حالا دلم میخواست بروم. دلم نمیخواست اینجوری حرف بزنم تو کوچه و تو هول و لا. به قول خاله زهرا زندگی سخت بود. الکی نبود که... »
به طور کلی برخورداری از مفاهیمی چون عشق، ایثار، جهاد، حیا، خانواده محوری و ... کتاب را در زمره یک اثر ادبیِ دینیِ قابل احترام قرار میدهد. سبک زندگی دینی نیز یکی از خطوط محتوایی رمان است و نویسنده میخواهد این سبک زندگی را نه به طور سطحی بلکه ریشهدار و عمیق به مخاطب معرفی کند. کشمکش ستاره با کاراکترهای بسیاری که در طیف گستردهای از سبک زندگی مومنانه و با حیا یا مدرن قرار گرفتهاند؛ گواهی بر این مدعاست.
این رمان نه چندان طولانی میتواند آغازی بر رمانهای دیگر نویسنده باشد و امیدواریم شاهد رمانهای دیگری با ژانر نوجوان از این نویسنده باشیم. خواندن این رمان دلچسب در ایام تابستان پیشنهاد خوبیاست برای نوجوانانی که میشناسید.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.