موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

تازه ها (داستان)

 پیراهن عبدالله
داستان کوتاهی از مجید اسطیری

پیراهن عبدالله

29 آبان 1391 | 11:03

سر صبحانه از ننه پرسيد: «ننه، تو ميري شبه تماشا كني؟» ننه گفت: «نه ننه جان! حوصله ندارم.» بعد از من پرسید: «امسال كي عبدالله می‌خونه؟». گفتم: «نمی‌دونم.» پرسید: «کی ‌امام حسین می‌خونه‌؟» گفت...
چهل سال حسرت
داستان کوتاهی از محسن کاویانی

چهل سال حسرت

22 آبان 1391 | 10:34

اسمش فرهاد بود ... اهل زور گفتن نبود، ولي حرف‌ زور تو كتش نمي‌رفت. ‌از بچه‌هاي «آب‌منگل» بود، كل افتخارش اين بود كه بچّه‌ محل‌ فردينه! فردين اون موقع تازه داشت يه كم معروف مي‌شد...
چتری برای کارگردان
داستان کوتاهی از حبیب احمدزاده

چتری برای کارگردان

16 آبان 1391 | 16:01

آموزش تمام شد و رفتیم بالای دیدگاه اصلی برای امتحان و تو 87 متر پله زدی و نفس نفس زنان خودت را به من رساندی و از دوربین، دشت آن سوی رودخانه را نکاه کردی و گفتی: «عجب لانگ‌شاتی» و من از دور ، تانک دشمن را نشانت دادم که حداقل فاصلة آن با ما...
کاش نرفته بودیم شمال
داستان کوتاهی از تیمور آقامحمدی

کاش نرفته بودیم شمال

22 مهر 1391 | 17:56
زن گفت: «اَصَن ما که نمی‌دونستیم که! تُن‌تُن شعار می‌دادن. پشتِ هم. صداها که خوابید. گفتم پاشو ببین کجاس این بچه. اول زورش اومد گف خب داره رادیو گوش می‌کنه. نبود. بعد گفت...
صفحه 27 از 27ابتدا   قبلی   18  19  20  21  22  23  24  25  26  [27]  بعدی   انتها