وکیلی نوشته است: «ایرانستیزی حراری به قدری نمایان و روشن است که نیاز به اثبات ندارد. کافی است یک بار کتاب را بخوانیم تا ببینیم که او به شکلی مصیبتبار از آوردن نام ایران پرهیز کرده است. مثلا به درستی میگوید سه رکن مهم در پیدایش خودانگاره و مرزبندی سیاسی جوامع پیشامدرن، عبارت بودهاند از پیدایش نظم سیاسی دولت فراگیر، ظهور اقتصاد پولی و تثبیت دین جهانی یکتاپرستی. بعد هم میگوید اینها در هزاره اول پیش از میلاد تحقق یافت (ص 244-245). در حالی که هر نوآموختهای در تاریخ میداند که این سه نه طی یک هزاره، بلکه طی سه دهه در دوران زمامداری کوروش بزرگ شکل گرفتند و عناصری بودند که به تاسیس کشور ایران انجامیدند.»
این پژوهشگر در ادامه توضیح داده است: «در واقع در این کتاب، نام "ایران" تنها سه چهار بار آمده و آن هم همیشه منفی است. مثلا جایی درباره کوتاه بودن راهآهنها در خارج از اروپای قرن نوزدهمی میگوید و مثال محبوبش هم ایران است و تلویحا میگوید ایرانیها استعداد دریافت تمدن شکوهمند مدرن را نداشتهاند. در کل هم هر آنچه به ایرانیان مربوط میشده به کلی نادیده گرفته شده است.» با این حساب خوب است مترجمان محترم، به جای عجله در انتشار ترجمههای متعدد از این کتاب، پانوشتهایی به آن بیافزایند تا بخصوص خوانندگان جوان را از چنین واقعیتهایی آگاه کند.
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز