بیست و دومین در اخبار نبشته است / خبر دوم
خاطره عباس معروفی از یکی از شخصیتهای سیاسی داخلی
15 اسفند 1397
20:26 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 1 رای
شهرستان ادب / بیست و دومین در اخبار نبشته است / خبر دوم : هفته گذشته، مطلبی از یکی از نویسندگان خارجنشین در خبرگزاریها منتشر شد که روایت دیدار او با دادستان انقلاب در دهه هفتاد بود. راوی این خاطره، عباس معروفی است و در این متن که با جزییات فراوان ذکر شده است، تصویر جالبی از آقای رییسی به دست میدهد که ذکر بخشهایی از آن خالی از لطف نیست: معروفی ابتدا شرح میدهد که برای حل مشکل توقیف مجله "گردون" به دیدار آقای رییسی رفته است. بعد توضیح میدهد که «آخوند پیری آنجا بود که به دادستان جوان و خوشتیپ انقلاب گفت اگر اجازه داشته باشد، بماند و به عنوان آخرین نفر با او خصوصی حرف بزند اما رییسی قبول نکرد. [بعد نوبت به معروفی میرسد و رییسی] گفت: "بفرمایید!" خودم را معرفی کردم، [...] رییسی کمی نگاهم کرد، با لبخند گفت:"خب آقای معروفی، چه میکنید؟" [و معروفی مشکل خود را شرح میدهد.]
به پشتی صندلیاش تکیه داد با لبخند نگاهم کرد. یک لحظه فکر کردم عجب آخوند خوشسیما و خوشتیپی است. گفت: «پریشب در قم منزل یکی از علما، آقای فاضل میبدی بودم. قسمتی از کتاب «سمفونی مردگان» شما را خوندم. میخواستم ازش بگیرم، دیدم براش امضا کردی. بهم نداد. دلم میخواد بخونمش.» اتفاقاً نسخهای از چاپ سوم رمان در کیفم بود. گذاشتم روی میز. دست به جیب برد که پولش را بپردازد. گفتم: «قابلی نداره.» گفت: «نه این میز، میز خطرناکیه. میز قضا و قدر!» و خندید: «باید پولشو بپردازم، شما هم باید بگیری.» سیصد تومان را روی میز گذاشت و گفت: «تعجب میکنم! چرا این قدر راجع به شما بد مینویسند؟ امکانش هست فوری کلیه گردونها رو به من برسونید تا شخصاً مطالعه کنم و تصمیم بگیرم؟» گفتم: «با کمال میل. فردا براتون میارم.» گفت: «نه! فردا دیره. همین حالا!» و تلفن روی میزش را طرف من گذاشت: «زنگ بزن بیارن فوری!» و بعد خواست که ناهار بمانم. تشکر کردم، یک دوره گردون از شماره یک تا بیست را به دستش دادم و خداحافظی کردم...»
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.