به قلم منصوره رضایی
همهچیز زیر سر کتابهاست! | مروری متفاوت بر رمان« بیكتابی»
19 اردیبهشت 1398
16:07 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 2 رای
شهرستان ادب به نقل از قفسه (ضمیمۀ کتابخوانی روزنامه جام جم) :بیپولی، بیچارگی، بیارزشی، بیوجدانی، بیخیالی، بیقاموسی (از آنجا كه دست و بال ما در نوشتن برخی واژهها بسته است لطفا خودتان واژه هموزن با كلمه آخر را در نظر بگیرید!)
همانطور كه میبینید تمام كلماتی كه با «بی» شروع میشوند بار منفی دارند یا به قول زبانشناسها «بی» وند منفیساز است؛ یعنی دو تا حرف كوچك میتواند كلمه زیبا و شادی مثل پول را به كلمه منحوس و غمانگیز بیپولی تبدیل كند. یا واژه شیك و با كلاسی مثل كتاب را به واژه عجیب و غریب بیكتابی تبدیل كند. بله! بیكتابی. اگر اهل كتابخوانی باشید (كه لابد هستید كه دارید قفسه را میخوانید!) احتمالا با بیكتابی آشنا هستید و چند بار تجربهاش كردهاید. بیكتابی برای كتابخوانها مثل بیموادی برای معتادهاست! و در زمانهایی اتفاق میافتد كه یك كتاب جذاب را تمام كردهای و تا مدتها هیچ كتاب دیگری برایت مزه ندارد یا وقتهایی كه به هر دری میزنی اما كتاب مورد علاقهات را پیدا نمیكنی یا وقتی شدیدا به كتاب نیازمندی، اما پول خریدنش را نداری، اینجور وقتها یعنی بیكتابی یا وقتی كه چندین و چند قفسه پر از كتاب داری، اما ولع كتاب خریدن دست از سرت برنمیدارد و برای روز مبادا كتاب میخری. اصلا یك وجه تشابه دیگر بین كتابخوانها و معتادها همین سادیسم یا خودآزاریشان است. كتابهای نخوانده مثل مار دو سر نیشت میزنند اما باز هم كتاب میخری و نیش مارهای جدید را هم به جان میخری.
اگر تا حالا یكبار هم در این حالات قرار گرفته و خماری بیكتابی را كشیده باشید حتما كتاب «بیكتابی» را بخرید و بخوانید و بدانید كه آدمهایی مثل ما در طول تاریخ وجود داشتهاند و دردهایی كشیدهاند كه مپرس!
یك نمونهاش میرزا یعقوب آنتیك فروش است كه در دوره قاجار زندگی میكرده و تا جان و مال داشته كتابهای نفیس را میخریده و چند برابر میفروخته. مثل ما كه هنگام قدم زدن در راهروهای نمایشگاه كتاب، آب از لب و لوچهمان راه میافتد میرزا یعقوب هم هر جا كتاب قدیمی میدیده هوش از سرش میرفته و اختیارش را از دست میداده؛ تنها تفاوت ما و میرزا این است كه ما با دیدن كتاب مورد نظرمان آه هم از نهادمان بلند میشود، اما میرزایعقوب سریع دست به جیب شده و لعبت دلخواهش را میخرد.
«بیكتابی» پیوند تاریخ و ادبیات است. یعنی اگر اهل شعر و نثر كهن نباشید و مثلا ضحاك و شاهنامه را نشناسید یا از داستان سر در نمیآورید یا خیلی به دلتان نمینشیند اما اگر با ادبیات كلاسیك، آشنا باشید آنقدر كیف میكنید كه نگو و نپرس!
درست است موضوع اصلی «بیكتابی» كتاب است اما در حین خواندن سرنوشت جالب میرزایعقوب با ابعاد گوناگون دوران قاجار جزئیاتی مثل پوشش، غذا، معماری و گفتار، شخصیتها و ماجراهای تاریخی هم آشنا میشویم. به عبارتی با یك تیر چند نشان میزنیم و كمكم آنقدر با شخصیتها انس میگیریم كه انگار خودشان هستیم یا خود ما هستند. مثلا بعضیهایمان مثل لسانالدوله - كتابدار ناصرالدین شاه قاجار - قدر و ارزش كتاب را نمیدانیم و اگر كسی به ما كتاب هدیه بدهد چشم و ابرویمان درهم میرود. خیلیهایمان هم مثل میرزا یعقوب كتاب را به چشم كالای آنتیك میبینیم و دنبال كتابهای خوشرنگ و لعاب و قطور میگردیم كه چشم و چال دیگران را دربیاوریم. حتی بعضیهایمان-دور از جان شما - رنگ كتابهایمان را با دكوراسیون خانههایمان ست میكنیم و به محتوای كتابها كاری نداریم. یا تعداد معدودیمان برای پر كردن پیج اینستاگرام و كانال تلگراممان كتاب میخریم و میخوانیم. اگر تصویر پروفایلمان یك كتاب زیر یك عینك كنار یك فنجان قهوه باشد هم كه دیگر شاخ روشنفكری را شكستهایم و خیلی باسواد و هنریطوریم!
خب تكههایمان را انداختیم و دلمان خالی شد! حالا برگردیم به معرفی كتاب (بیكتابی) و چهار كلام حرف جدی بزنیم.
«بیكتابی» یك رمان تاریخی، ادبی، اساطیری، سیاسی، حماسی، عاشقانه و خیلی چیزهای دیگر است. حتی در این كتاب با مقادیر معتنابهی دشنام و ناسزا روبهرو هستیم كه خدا را شكر اكثرشان در شكل كهن و منسوخ به كار رفتهاند!
عنصر اصلی «بیكتابی» بینامتنیت و تعلیق زمان است. یعنی زمان و مكان و متون و آدمها با هم درمیآمیزد و ماجرایی پر فراز و نشیب و معماگونه رقم میخورد. خواننده باید سر نخ داستان را پیدا كند و قدم به قدم پیش برود تا بفهمد بیچارگیها و بیارزشیها و بیهویتیها و تمام «بی»های جامعه، زیر سر«بیكتابی» است.
«آن روز نشسته بودم جای خنك پستو و بقچه ناهار مختصرم را باز كرده بودم و بیمیل، خودم را باد میزدم و قلیان میكشیدم و به این فكر بودم كه مگر چهقدر بابت یك كتاب مصور میدهند؟ اگر مزین به تصویر چینی هم باشد، زیاد كه بخرند، هزار تا 2000تومان است. این البته مال دلالها و عتیقهفروشهای بازار است كه خود من هم داخلشان هستم. ما البته میدانیم چه كسی خریدار اینطور كتابهاست. آن دسته كه اینجا عالمند و ارزش كتاب را میدانند، استطاعت این را ندارند كه بابتش پول هنگفت بدهند، آن دسته هم كه استطاعتش را دارند، علمش را ندارند كه فهم كنند ارزش كتاب چهقدر است.»
بیكتابی، اثر محمدرضا شرفیخبوشان است كه توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر و در بخش رمان دهمین دوره جایزه ادبی جلال، برگزیده شده است.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.