شهرستان ادب: هفت سال پیش در چنین روزی «خلیل عمرانی»، شاعر انقلابی کشورمان، دار فانی را وداع گفت. به این بهانه، به بازخوانی یک غزل اجتماعی با مضامین آیینی از این شاعر خوب کشورمان میپردازیم:
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با روزهای غربت مولا برادرند
دلواپساند مثل شب بیچراغ ماه
دلواپس دوبارۀ خونین خنجرند
خنجر هنوز در نفسِ کوچه میدود
با دستهای فتنه که پیوسته کافرند
از اهل فتنه مشق دو رنگی بعید نیست
درسی که تا همیشۀ تاریخ از برند
هر نهروان که میگذرد، پینههای پوچ
آزردۀ صراحت شمشیر اشترند
بعد از وقوع آینه در خون بیدریغ
آیات عشق در گل پرپر مکررند
چندین هزار مرتبه تکرار کربلا
تکرار عاشقانۀ آیات کوثرند
تنها نشان خون خدا مانده بر زمین
این شامیان کوفۀ نیرنگ ابترند
فردا تمام علقمهها چشمه در نگاه
آیینۀ تلاطم امواجِ باورند
فردا غدیرهای شکوفا فدک فدک
زیباترین تکلم غوغای محشرند