ضمن عرض تسلیت به مناسبت سالروز شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام، شما را به خواندن شعری از «مهدی زارعی» در رثای ایشان دعوت میکنیم:
در احتضار، از لب آیینه خون چکید
شاعر نوشت: توطئه، شب، کینه، سَم، شهید!
آیینه که شکست، غزل ماند و مرگ، بعد
واژه به واژه جان به لب بیتها رسید
ادیان تازه از همه سو شعر را گرفت
هر کس به زعم و سود خودش دینی آفرید
دین نه، که یک مترسک پوشالی مهیب
دین نه، که یک عجوزۀ صد چهرۀ پلید
«صوفی» به اخم، گفت که باید برای دین
کِز کرد و کنج عافیت و عزلتی گُزید
«زندیق» مست و بیخود و لایعقل و خراب
خندید و بادِ قهقههاش سمت دین وزید
هر گوشۀ زمین خدا، عنکبوت کفر
تاری به گِرد پیکر زخمی دین تنید
این جای شعر، نوبت او بود، او که شد ـ
بر هر چه قفل بستۀ دین، دست او کلید
او آمد و به کالبد مردگان شهر
با واژههای روشن و قدسیش جان دمید
رگهای سرد و منجمد مذهبی علیل
لبریز خون تازه شد و قلب دین تپید
هرچه مراد و پیر و بزرگ و عزیز بود
در حلقۀ ارادت آن مرد شد مرید
او که نسیم بود و از این بیت که گذشت
دیگر کسی نشانی از او در غزل ندید
یعنی که باز پنجره را دست باد بست
یعنی گلی شکفت، ولی دست مرگ چید