شهرستان ادب: به مناسبت میلاد حضرت علی(ع) و روز پدر، غزلی از بیژن ارژن و چارپارهای از مظاهر مصفّا را با هم مرور میکنیم.
1
پسر شدیم و بدون پدر بزرگ شدیم
و با هزار غم و دردسر بزرگ شدیم
و جنگ بود و آوارگی و دربه دری
سفر رسید و ما با سفر بزرگ شدیم
پدر همیشه سفر بود -مثل این که نبود-
و ما بدون پدر با خطر بزرگ شدیم
پدر قطار فشنگش قطار رفتن بود
و ما به شوق سفر بود اگر بزرگ شدیم
پدر رسید و ما از قطار جا ماندیم
پلاکش آمد و ما با خبر بزرگ شدیم
و کوچه عکس پدر را به سینه چسبانید
و ما به چشم شما بیشتر بزرگ شدیم
قطار پوکۀ خالی و زیرسیگاری...
چهقدر جای تو خالی، پدر! بزرگ شدیم
و ما بزرگ نبودیم، این شکوه تو بود
به چشم مردم دنیا اگر بزرگ شدیم
2
هر رنج که میرسد ز راهم
یاد پدرم به دل درآید
چون یاد کنم از آن جوان مرد
دود جگرم به سر برآید
همتایش در سلامت نفس
نه هیچ شنیدهام، نه دیده
چون او به مروّت و به مردی
دیریست که دیدهام ندیده
میگفت مزن هرگز کس را
گر زان که قویست یا که سست است
لیکن شه اگر تپانچهات زد
گر پس زنیاش نسب، درست است
هرگز مده بوسه دست مخلوق
گر زان که امیر یا که شاه است
جز بندگی خدای یکتا
شرک است که بدترین گناه است
دیدم که به دست خویش برداشت
از دزد سرای خویشتن بند
انگور و نبات و چای دادش
با بوسه و مهربانی و پند
زنبور درشت بیمروّت
یک روز نشست روی دستش
میخواستمش زدن، بنگذاشت
با تیر نگاه نیش بستش
جان داری را نکرد بیجان
آزرده نکرد ماکیانی
موری بنبرد از او گزندی
ماری بندید از او زیانی
در رنج نشد از او ملیچی
آزار ندید از او چغوکی
آواره نکرد لاکپشتی
دشوار نساخت کار غوکی
با مهمان سخت مهربان بود
بی مهمان روز و شب بنگذاشت
هر جا به همه کسی صلا گفت
هر وقت اگر نداشت با داشت
با بیوهزنان و با یتیمان
بسیار کریم و مهربان بود
مولای علی، علیش مولا
مولاصفتی در این زمان بود
مردی ز تبار اهل دردان
تن گوهر گوهری نژاده
آزاده دلیر دست و دل باز
پاکیزهحسب بزرگزاده
هم در همه حال روی خندان
هم در همه وقت خوی خوش داشت
بالای بلند و چشم جذّاب
صوت خوش و روی و موی خوش داشت
از نالۀ مثنویش گهگاه
میسوخت چو نای بندبندم
گهگاه ز شعر ناب حافظ
در آتش و آب میفگندم
هر بار که راه فهلوی زد
بنیاد مرا ز جای برکند
از سوختۀ ستیغ الوند
آتش به دل و به جانم افگند
از ذکر علی علیش گاهی
کاشانه به شور و حال میرفت
در خانه سرور و سور میریخت
از خانه غم و ملال میرفت
دانای کتاب بود و تأويل
قرآن به تمام داشت در یاد
آن نخل مروّت و فتوّت
بیگاه شکست، زود افتاد