شهرستان ادب: به مناسبت بعثت رسول اکرم(ص)، شعری میخوانیم از غلامرضا سازگار، شاعر پیشکسوت اهلبیت که برای همین ایّام سروده شده است.
نور «اِقرأ» تابد از آیینهام
كیست در غار حرای سینهام؟
رگرگم پیغام احمد میدهد
سینهام بوی محمّد میدهد
گل دمد از آتش تاب و تبم
معجز روحالقدس دارد لبم
من سخن گویم ولی من نیستم
این منم یا او؟ ندانم كیستم
جبرئیل امشب دمد در نای من
قدسیان خوانند با آوای من
ای بتان كعبه! در هم بشكنید
با من امشب از محمّد دم زنید
دم زنید از دوست، خاموشی چرا؟
ای فراموشان! فراموشی چرا؟
از حرا گلبانگ تهلیل آمده
دیده بگشایید، جبریل آمده
اینك از بیدادها یاد آورید
با امین وحی، فریاد آورید
بردگانِ بُرده بار ظلم و زور!
دخترانِ رفته زنده زیر گور!
كعبه! ای بیت خدا عزّ و جل
تا به كی در دامنت لات و هبل؟
مكّه تا كی مركز نااهلها؟
پایمال چكمۀ بوجهلها؟
كارون نور را بانگ دراست
یك جهان خورشید در غار حراست
دوست میخواند شما را، بشنوید
بشنوید اینك خدا را، بشنوید
یا محمّد! منجی عالم تویی
این مبارك نامه را خاتم تویی
مردگان را گو كه صبح زندگیست
بردگان را گو كه روز بندگیست
ای به شام جهل و ظلمت، آفتاب!
از حرا بر قلّۀ هستی بتاب
جسم بیجان بشر را جان تویی
این پریشان گلّه را چوپان تویی
كعبه را ز آلایش بت پاك كن
بتگران را همنشین خاك كن
بر همه اعلام كن زن برده نیست
بردۀ مردان تنپرورده نیست
باغ زیبایی كجا و زاغ زشت؟
دیو شهوت را برون كن از بهشت
ای تو را هم مهر و هم قهر خدا
تا به كی ابلیس در شهر خدا؟
با علی بتهای چوبین را بكش
وین خدایان دروغین را بكش
تیر از ما و كمان در دست توست
اختیار آسمان در دست توست
مكتب تو، مكتب عمّارهاست
این كلاس میثم تمّارهاست
ما تو را دادیم از بین همه
یك خدیجه، یك علی، یك فاطمه
تا قیامت جاودان آیین توست
فاطمه رمز بقای دین توست
ای زمام آسمان در مشت تو!
مَه دو نیمه از سر انگشت تو
جای تو دیگر نه در غار حراست
در دل امواج توفان بلاست
دست رحمت از سر عالم مدار
گر تو را خوانند ساحر، غم مدار
یا محمّد! ای خرد پابست تو
ای چراغ مهر و مه در دست تو
ابر رحمت! رحمتی بر ما ببار
بار دیگر! از حرا بانگی برآر
ما كویر تشنه، تو آب حیات
ما غریقیم و تو كشتی نجات
ما به قرآن دست بیعت دادهایم
از ازل با مهر عزّت زادهایم
عترت و قرآن چراغ راه ماست
روشنیبخش دل آگاه ماست
عترت و قرآن نجات عالماند
چون دو انگشت محمّد باهماند