موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
ابیاتی چند از قصیده شاعر بزرگ سبک هندی

شعر بیدل دهلوی در ستایش مولا علی

10 مرداد 1392 05:46 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.11 با 18 رای
شعر بیدل دهلوی در ستایش مولا علی
شهرستان ادب: قصیده ی شهره و شگرف خاقانی را با مطلع : «مرا پیر تعلیم است و من طفل زبان دانش | دم تسلیم سر عشر و سر زانو دبستانش» استقبال های زیبای فراوانی سروده آمده اند. اما اگر حد زیبایی را تا سر حد شگفتی آفرینی بالا ببریم شاید نتوانیم اثری را در کنار قصیده ی 160 بیتی و اعجاب برانگیز جناب بیدل دهلوی ببینیم. ابیاتی از این قصیده که در مدح مولا امیرالمومنین علی ابن ابی طالب (علیه اسلام) است را پیش رو دارید. این ابیات پیش از این نیز در صفحه ها مجازی به تماشا گذاشته شده بودند اما نظر به اهمیت و یگانگیشان ما هم شما را به خواندنشان دعوت می کنیم.




امید، اینجا به غارتگاه حسرت رفته سامانش
به هر دستی که دیدم، پاره‎ای دارد ز دامانش

در این مرتَع، شکار مکرِ روباهان شد آن غافل
که آگاهی ندادند از کنام شیر یزدانش

کدامین شیر یزدان؟! مرتضی آن صفدر غالب
که می خوانند مردان حقیقت، شاه مردانش

شهنشاه یقین، تختِ جهان عزّت و قدرت
که اعجاز کلام اللّه دارد کوس برهانش

نگه، دریوزه کن تا بینی آن آیات قدرت را
به دلها گوش نِه، تا بشنوی آواز قرآنش

قضا، ترتیبی از خوان نوالش داشت در فطرت
دم صبح ازل جوشید از گرد نمکدانش

ز اِنعام «سَلُونی» بر خط امکان، صلا گستر
ز حکم «لو کشَف» بر عالم تحقیق، فرمانش

تأمُّل تا عیار دستگاه قدر او گیرد
دهد دوش نبی اللّه ، نشان از پایه شانش

بیاضِ حُسنِ «شقُّ الصّدر»، زیب مَطلَع صبحش
سواد مُلک «تَمَّ الفَقْر»، تزیین شبستانش

دو طاقِ منظر رحمت: خَم محراب ابرویش
دو مصراعِ درِ علمِ نبی: لبهای خندانش!

ترحُّمْ آفرین: ذاتش، شفاعت پرور: اخلاقش
کرم: تصویر الطافش، نجات: ایجاد احسانش

اگر عفوِ گرانْسَنگش، بیاراید ترازویی
جهان بر عرش یابد پلّه اقبال عصیانش!

زبانِ گبر اگر در دیر، نام شرم او گیرد
کند آتش عرَق چندان، که گرداند مسلمانش

لبِ بت، گر به تصدیق کمالش یا علی گوید
به نوری آشنا گردد که آرد کعبه، ایمانش

به کعبه پیش از آن کاین ذات اقدس در وجود آید
عقیقه جز ذبیحُ اللّه نپسندند، قربانش!

در این میخانه تا صبح قیامت کم نمی گردد
عرقْ پیمایی دریا، ز شرم جرعه نوشانش

مشیت، منحصر فهمید در ابداع امکانش
فروغ جوهر آل نبی بر مهر تابانش

چمنْ پیرای گلزار نبّوت، ریشه نخلش
گهرْ تعمیر انوار رسالت، جوش عمّانش

سیه روزی که از خاک درِ او دامن افشاند
لباس کعبه گر پوشد، نبیند غیر قطرانش

همه گر آفتاب از آستانش بگذرد غافل
سحر خندد بر اِدبارش، فلک گرید به حرمانش

به گاهِ حمله ی این شیر، اگر خواهد سپر داری
جگر در خاک جوید رستم از سام نریمانش

شُکوه رعد غیرت، صورْ خیز از نعره شیرش
جلال برقِ قهر حق، نگاه چشمِ غضبانش

به دریایی که آن دستِ حمایت، سایه اندازد
صدای کشتی نوح آید از هوی نهنگانش!

خمیر طینتش را چاشنی، از جوهر نوری
که می ریزند رنگ عالم ارواح، ز ابدانش

در آن حضرت اگر دریای امکان یک گهر بندد
نمی ارزد به تشویق نگاه باریابانش

بضاعت کو که باشد تحفه بزم قبول آنجا؟
جهان گر شرم دارد، زیره نفروشد به کرمانش

طریق عجز می پویم، نمی دانم چه می گویم؟!
به توصیف خداوندی که دانش‎هاست حیرانش





کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • شعر بیدل دهلوی در ستایش مولا علی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.