شهرستان ادب: با تبریک سالروزِ میلاد هشتمین امامِ شیعیان، پادشاهِ ایران و پناه عالمیان، حضرت سلطان علیبنموسی الرضا شما را به خواندنِ دو غزلِ رضوی دعوت میکنیم. شاعر این دو غزل «جواد اسلامی» از غزلسرایانِ توانمندِ اهلِ چنارانِ خراسان است که تاکنون از او یک مجموعه شعر با عنوان «عقلم نمیکشد اگر، عشقم که میکشد» منتشر شده است. این دو شعر هرچند قدیمی اما بسیار زیبا هستند.
یک
من طبیبی سراغ دارم که ، پول دارو دوا نمیخواهد در ازای شفا از این مردم، جز دلی مبتلا نمیخواهد هر که دل را دخیل او سازد ، کاسه بر دیگران نمییازد با چنین خُم کسی گشایش از دیگ مهمانسرا نمیخواهد بی پناه و غریب هم باشی، درِ لطف و عنایتاش باز است احتیاجی به وقت قبلی نیست؛ واسطه ، آشنا، نمیخواهد چه نمک دارد این لب گندم که کبوتر به سجده میبوسد؟ هر که طوقی او شود قفسی جز ضریح از رضا نمیخواهد آفتابی چنانکه میدانی، در پس سیم و زر نمیگنجد بین این گیر و دار بی سقفی، گنبدی از طلا نمیخواهد چیست در این زمین که فوّاره، نیمهی راه آسمان برگشت ؟ آب هم چون کبوتر اوجش را جز در این خاک پا نمیخواهد دوش در دوش آب و آیینه زائر ساحت زلالش باش کعبه ی مستی و تهیدستی ، سعی را بی صفا نمیخواهد
دو
سَر از لبریزی نامت چنان مسرور میرقصد که جشن گندم است انگار و دارد مور میرقصد چه کرده جذبهی چشم تو با آغوشِ این غربت که زائر قصد اینجا میکند، از دور میرقصد؟ تمام خاکِ اینجا بوی آهوی ختن دارد اگرعطار در بازار نیشابور میرقصد چنان در دستگاه شوقت افتاد اختیار از کف که با ساز همایونت کبوتر شور میرقصد دوتا چشم پریشان برضریحت بستم و حالا دوتا ماهیِ قرمز در پس این تور میرقصد به شوق لمس دستان تو از بسیاری مستی سه دانه دل میان سینهی انگور میرقصد شفا از سمت آن دست مسیحایی اگر باشد فلج دَف میزند ، کر مینوازد ، کور میرقصد
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز