شهرستان ادب: امروز ۲۶ دیماه سالروز فرارِ محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع و منفور ایران از ایران است. ۳۶سال پیش در چنین روزی و در ایام اوجگیری انقلاب اسلامی ملت ایران علیه قرنها استبداد داخلی و استعمار خارجی؛ اقتدار پوشالی پهلوی خائن درهم شکست و برای همیشه از سرزمین مردم آزاده گریخت.
۳۶سال پیش در چنین روزی، یعنی دقیقا در همان روزی که محمدرضا پهلوی از ایران گریخت، احمد شاملو شاعر سرشناس ایرانی و برترین چهره شعر سپید روشنفکری روزگارمان، شعری را در هجو محمدرضا پهلوی سروده است. این شعر «آخر بازی» نام دارد و نخستینبار در دفتر «ترانههای کوچکِ غربت» منتشرهشده است. از نکاتِ جالب این شعر تاریخی این است که تاثیر وجهه «اسلامی» انقلاب مردم ایران را میتوان در آن دید، مخصوصا در بخشهای پایانی شعر.
«آخر بازی»
عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسار ترانههای بی هنگام خویش.
و کوچهها
بیزمزمه ماند و صدای پا.
سربازان
شکسته گذشتند،
خسته
بر اسبان تشریح،
و لتّههای بیرنگ غروری
نگونسار
بر نیزههایشان.
*
تو را چه سود
فخر به فلک بر
فروختن
هنگامی که
هر غبارِ راهِ لعنتشده نفرینت میکند؟
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاسها
به داس سخن گفتهای.
آنجا که قدم بر نهاده باشی
گیاه
از رستن تن میزند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی.
فغان! که سرگذشتِ ما
سرود بیاعتقاد سربازان تو بود
که از فتحِ قلعۀ روسپیان
باز میآمدند.
باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سیاهپوش
_ داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد _
هنوز از سجادهها
سر بر نگرفتهاند!
۲۶دی ۱۳۵۷
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز