شهرستان ادب، وقتی سخن از نام گرانقدر و جایگاه رفیع حضرت علی(ع) به میان میآید٬ نمیدانی به راستی کدامین شعر و مدح توانسته است در وصف عظمت و شکوه این نام حق مطلب را ادا کند. با عرض تسلیت ایام شهادت امیرمؤمنان، شما را به خواندن چند مرثیۀ دعوت میکنیم.
اشعار پیشِ رو ٬ مرثیههایی ست با ماهیت غزل٬ که مکاشفه و حزن و شعف شاعران را در مواجهه با شخصیت والای امیرالمومنین بیان میدارد. شاعران این غزلها از نسلهای مختلفاند: استاد غلامرضا سازگار، محسن عربخالقی، میلاد عرفانپور و خانم فاطمه معصومی.
«غلامرضا سازگار»
مسجد، خموش و شهر پر از اشک بیصداست
ای چاه خون گرفتۀ کوفه علی کجاست؟
ای نخلها که سر به گریبان کشیدهاید
امشب شب غریبی و تنهایی شماست
دلها تمام، خیمه آتش گرفتهاند
صحرای کوفه شام غریبان کربلاست
امشب علی به باغ جنان پیش فاطمه است
اما دل شکسته او در خرابههاست
سجاده بیامام و زمین لالهگون ز خون
مسجد غریب مانده و محراب، بیدعاست
باید گلاب ریخت پس از دفن، روی قبر
امشب گلاب قبر علی اشک مجتباست
تو از برای خلق جهان سوختی علی!
اما هزار حیف که دنیا تو را نخواست
ای چاه کوفه اشک علی را چه میکنی
دانی چقدر قیمت این در پربهاست؟
باید به گریه گفت: علی حامی بشر
باید به خون نوشت: علی کشته خداست
هر لحظـه در عزای علی تا قیام حشر
«میثم» هزار بار اگر جان دهد رواست
____________________________________
«محسن عربخالقی»
این چشم ها به راه تو بیدار مانده است
چشم انتظارت از دم افطار مانده است
برخیز و کوله بار محبت٬ به دوش گیر
سرهای بی نوازش بسیار مانده است
با تو چه کرده ضربه آن تیغ زهردار
مانند فاطمه تنت از کار مانده است
آنقدر زخم ضربه دشمن عمیق هست
زینب برای بستن آن زار مانده است
آرام تر نفس بکش٬ آرام تر بگو
چندین نفس به لحظه دیدار مانده است
از آن زمان که شاخه ی یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است
سی سال رفته است٬ ولی جای آن طناب
بر روی دست و گردنت انگار مانده است
می دانی ای شکسته سر آل هاشمی
تاریخ٬ زنده در پی تکرار مانده است
از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست
باقی آن برای علمدار مانده است
____________________________________
«میلاد عرفان پور»
تویی بهشت که بی تو جهنم است زمین
علی اگر که تویی ابن ملجم است زمین
تو پایه های زمینی سرت سلامت باد
که بی وجود تو آواری از غم است زمین
پرندگان به هوای چه اوج می گیرند؟
برای درک بلندای تو کم است زمین
حسین اگر پسر توست با اشاره ی او
سیاهپوش عزای محرم است زمین
کجایی ای پسر خاک و مونس دل چاه؟
یتیم مانده و محتاج همدم است زمین
چقدر بی تو دل کوچه های کوفه پر است
چقدر بی تو پریشان و درهم است زمین
نداشت طاقت عدل تورا کسی افسوس
علی اگر که تویی ابن ملجم است زمین
______________________________
«فاطمه معصومی»
بر قامت محراب وقتي خون مولا ریخت
ارکان مسجد تا شد و یک یک ستونها ریخت
سیلاب خون سر ریز از دریای ایمان شد
از قلب مسجد تا به خانه ردّ دریا ریخت
تا حضرت شق القمر در خانه وارد شد
غم بر سر زینب چنان آوار دنیا ریخت
آنقدر از سوز غم پروانه گفت و سوخت
تا این که قطرهقطره شمع جان مولا ریخت
دیگر ندارد ظرفهای شیر هم تأثیر
چون آبروی ظرف دنیا پیش مولا ریخت
در کربلا همسفرۀ ابلیسیان بودند
آنها که او بر سفرههاشان نان و خرما ریخت