شهرستان ادب: همزمان با سالروز میلاد نبی مکرم اسلام و پیامبر اعظم حضرت محمد (ص) به خوانش شعر شاعر شهیر آلمان در ستایش پیامبر اسلام و دین اسلام میپردازیم.
جنون است این که
هرکس عقیده خویش را بستاید
اگر اسلام به معنای تسلیم شدن برای خدا باشد
همۀ ما در اسلام به دنیا میآییم و
در اسلام میمیریم...
« گوته - شعری از دیوان شرقی »1
«یوهان ولفگانگ فون گوته»٬ شاعر آلمانی زبان؛ از جمله شاعران و نوابغ نامآور قرن هجدهم است که به سبب ابراز ارادت به حافظ شیرازی٬ با دیوان شرقی-غربیاش٬ میان ایرانیها شهرت یافته است. اما گوته ظاهرا نه تنها با شخصیت و شعر لسانالغیب و مشرق زمین ارتباط برقرار نموده٬ بلکه از جوانی نیز به دین اسلام و حضرت محمد (ص) علاقمند بوده و با وجود منابع اسلامی اندکی که در دسترس داشته، دراثری به نام «تراژدی محمد(ص)» تصویری زیبا و ماندگار از برکات معنوی پیامبر اسلام ارائه داده است.2 در این تراژدی نیمه تمام، اشعارماندگاری وجود دارد که به صورت تصنیفهایی در دل تراژدی سروده شدهاند؛ از جمله قطعۀ «نغمۀ محمد» که برای اولین بار توسط محمد اخگری ترجمه شده و در سال ۸۴ در کتابی با همین عنوان منتشر گشته است. اخگری در این کتاب به بررسی تاثیر پذیری گوته از شخصیت حضرت محمد (ص) پرداخته است. این کتاب نکات حایز اهمیتی را از زندگی گوته و اندیشه او و دلایل علاقهاش به اسلام در اختیار علاقمندان قرار میدهد و حتی به بیان شواهدی از تاثیرپذیری شاعران کشورهایی نظیر روسیه٬ از شعر «نغمۀ محمد» گوته میپردازد.
گوته در این شعر نبی اکرم را به رودی تشبیه میکند که جویبارهای بسیار را با خویش همراه ساخته و در نهایت پس از طی فراز و نشیبهای بسیار به اقیانوس جاودانگی میپیوندد. راویان این شعر حضرت علی (ع) و حضرت زهرا(س) هستند و فضای شعر از نماد و تشبیه و تشخیص بهره برده است. این شعر با وزنی یکسان، اما به دور از محدودیتهای تساوی مصراعها سروده شده و محمد اخگری معتقد است استفادۀ گوته از سبک و سیاق شعر نو٬ در واقع نشانگر تحول نویی است که در اثر ظهور اسلام و بعثت پیامبر گرامی در جهان ایجاد گشته است.3
در این شعر شکوهمند٬ گوته در پس نمادهایی چون رود٬ ابر٬ گل٬ سنگریزه ، دشت٬ سلاله (نسلی از آبها) و اقیانوس٬ حوادث پیرامون اسلام را از آغاز بعثت پیامبر تا زمان هجرت، و در وسعت بی انتهای رسالت٬ به زبانی رمزگونه به تصویر میکشد.
با هم به خوانش این شعر زیبا میپردازیم و در عین حال خواندن این کتاب را از نظر ارزش بررسی تاثیر اسلام و شخصیت نبی اکرم بر گوته٬ به علاقمندان شعر وی توصیه میکنیم.
«نغمۀ محمد (ص)»
علی:
بدان چشمه بنگر
که از کوهساران میجوشد
چه باطراوت و شاد
و میتراود همچون چشمان ستارگان،
آنگاه که میدرخشند.
فاطمه:
از فراز ابرها
سرشاخههایش سیراب میشوند
برخاسته از روحهای پاک
در میان صخرهها
در بوته زارها.
علی:
به تازگی و طراوت جوانی
از فراز میلغزد
برروی صخرههای مرمرین
و آنگاه دوباره به سوی آسمان
سرشاد هلهله شادی سر میدهد.
فاطمه:
و از میان صخرهها و از گذرگاه قلهها
سنگریزههای رنگین را
شکار میکند.
علی:
و با ورودی پیشواگونه و راهبرانه
همه چشمهها را که برادر اویند
با خویش همراه میسازد.
فاطمه: و در آن پایین، اعماق دره
در مقدم این رود گلها میرویند
و سبزه ها از نفسش حیات مییابند.
علی:
نه ظلمات درهها بازش میدارند
و نه گلهای زیبا
همان گلهایی که به زانوان او پیچیدهاند
و با دیدگان خمار و شیفته، او را میستایند
ناگاه به دشت وارد میشود
و در گسترۀ دشت بسان رودی مارپیچ جاری میشود.
فاطمه:
و نهرها به امتدادش
مشتاقانه همراه میشوند
و او اینک به گستره دشت قدم نهاده است
و میدرخشد
با تلألوی نقرهگون.
علی:
و نهرهای جاری از کوهساران
بانشاط او را میخوانند
و فریاد برمی آورند:
علی و فاطمه (با هم):
برادر! برادر! برادرانت را دریاب و با خویش برگیر.
فاطمه:
با خویش ببر به درگاه آن پدر پیر
به اقیانوس جاودان ببر
ببر بدان محیطی که با دستان گشاده
ما را به انتظار نشستهاست
دستانش گشاده منتظرند و ما را مشتاقند
اما چه بیحاصل!
علی:
چرا که سنگریزههای حریص ما را در کویر خشک میبلعند
و آفتاب سوزان از فراز آسمان
خون ما را میمکد
و ناگاه تپهای راه را بر ما میبندد
و از رسیدن به برکه باز میدارد
برادر! دریاب برادرانت را در این گستره دشت.
فاطمه:
دریاب برادرانت را
که از کوهساران جاری گشتهاند.
هر دو:
ببر به سوی پدر، دریاب ما را.
علی:
همگی راهی شوید!
و اینک این رود هر لحظه با عظمتی بیشتر
به پیش میرود و سلالهای از آبها
تبار او را خواهند ساخت
و آبها آن رهبر را بر شانههای خویش بلند کردهاند
و بر همه امپراتوریها چیره میشود
و نامش را به سرزمینها میبخشد
و در مقدم او مدینهها ساخته میشوند.
فاطمه:
حتی شهرها نیز بازش نمیدارند
و نه حتی منارههایی که بر فرازشان آتش برافروختهاند
و نه قصرهای مرمرین و نه آثار شکوهمند باستان
قدرت و شکوهش را بازنمیدارند
علی:
و آن رود بزرگ به سان «اطلس» آن قهرمان نمادین
خانههای ساخته شده از چوب سدر را
بر بازوان ستبرش حمل میکند
و هزاران درفش برافراشته بر آسمان
شکوه و قدرت او را به اهتراز درآورده
آن را میسرایند
و او برادرانش را با خویش برمیگیرد.
فاطمه:
و برمی گیرد گنجهایش را و فرزندانش را.
هر دو: به پیشگاه آفریدگاری که منتظر است
و قلبش سرشار از سرور.4
3-نغمه محمد، محمد اخگری، ص 89
2- همان، ص92
3- همان، ص 98
4- همان، ص 18