شهرستان ادب: مجید اسطیری در تازهترین یادداشت خود، نگاهی دارد به مجموعهداستان «ببخش پنج سال تنهات گذاشتم» که توسط جمعی از نویسندگان و به همت خانۀ ادبیات حوزۀ هنری اصفهان منتشر شده است. نویسندۀ رمان تخران در این یادداشت، نگاهی بر نقش زن در ادبیات داستانی پیش و پس از انقلاب نیز داشته است. با هم این یادداشت را میخوانیم:
تصویر زن در آینۀ ادبیات داستانی ایران همیشه مسئلهای مورد بحث بوده است. باید قبول کرد که تصویری واقعی و منصفانه از زن ایرانی در ادبیات داستانیمان نداریم. اولین مشکلی که در ارائه نشدن این تصویر وجود دارد، این است که اساساً «زن» برای خیلی از داستاننویسان ما مسئلۀ اصلی نبوده است.
ادبیات داستانی تا پیش از انقلاب آنقدرها زن را جدی نمیگیرد و او را به عنوان یک عنصر تأثیرگذار معرفی نمیکند. شخصیت زن در ادبیات پیش از انقلاب از چند نقش خاص تجاوز نمیکند؛ یا مانند شخصیتهای زن «نفرین زمین» یا «عزاداران بیل» زن سنتی خرافی را میبینیم که از درک صحیح شرایط خانواده و جامعه عاجز است، یا مانند «دون ژوان کرج»، زن غربزدۀ تجددطلب که جز تأمین خواستههای بلندپروازانهاش از جامعه توقعی ندارد و نسبتی با خانواده نیز برقرار نمیکند، یا نهایتاً مانند «سووشون» و «چشمهایش» زنی که به واسطۀ عشق، درگیر نیازهای اجتماعی والاتر و احیاناً مبارزه میشود.
ناگفته پیداست که این سه نقش حتی اگر منصفانه نیز میبودند، اکنون برای زن ایرانی جذابیتی به عنوان اثر ادبی زنده نداشتند؛ حال آن که جز نوع سوم، عموماً تصویر زن، تصویری کج و معوج و ناعادلانه همراه با تمسخر و تقبیح است.
در ادبیات داستانی پس از انقلاب، تصویری که از زن ارائه شد آمیخته با حماسه بود. سیمین دانشور که به خوبی توانسته بود در سووشون با بهرهگیری از روح آزادگی قیام عاشورا تصویری حماسی از زن ایرانی نشان دهد، با خلق دو رمان «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان» این روحیۀ مبارزه با ظلم را به نسل زنان انقلاب تسری داد و تابلوهایی دیدنی از تصمیمگیری و مبارزۀ زنان خلق کرد. این تصویر، مخصوصاً در ادبیات دفاع مقدس پررنگ بود. اما در دهههای اخیر آثاری که نگاه فمینیستی به مسائل زنان داشتند، کاملاً بر آثاری که نگاه ارزشی به زن داشتند، برتری عددی پیدا کردند.
نمیتوان از نظر دور داشت که تصویر کردن شخصیتهای زن، یکی از لوازم اساسی جذب مخاطبان گسترده به آثار داستانی است و زنان بخش قابل توجه این مخاطبان گسترده را میسازند. زنان بخش بزرگی از علاقهمندان به رمان را تشکیل میدهند و فقط تعداد اندکی از این گروه بزرگ، به واسطۀ نگاه زیباییشناسانۀ هنری به مطالعۀ داستان میپردازند. عموم زنان علاقهمند به رمان، مجذوب تماشای نقش زنانی هستند که در عرصۀ یک داستان ملموس نقشآفرینی میکنند. انتخاب یک قهرمان زن که درگیر ناملایماتی میشود و بر سر دوراهی انتخاب قرار میگیرد و دست به تجربه میزند، شرط اساسی خلق رمانی است که این گروه بزرگ را جذب کند.
بازار رمانهای عامهپسند قواعدی کاملاً مجزا از بقیه بازار نشر ادبیات دارد. ناشرانی که به نشر این رمانها میپردازند، پیشخوانی پر دارند و صحنههایی که از ازدحام زنان در مقابل غرفههای این ناشران در نمایشگاههای کتاب مشاهده میشود، گاه برای دیگر ناشران رشکبرانگیز است. بسیاری از این کتابها چندان در کتابخانههای عمومی در دست دختران نوجوان دستبهدست میشوند که احتیاج به صحافیهای دوباره و چندباره پیدا میکنند. اما مجلات ادبی با مؤلفین این آثار مصاحبهای نمیکنند و حتی سرشناسترین مؤلفین نیز بعد از سالها با اسم مستعار مینویسند.
دریغ این که مضامین این آثار حتی از پایینترین معیارهای آموزندگی نیز پایینتر است و چه بسا که مضامین منحرفکننده و نادرست در میان چنین آثاری یافت میشود. مؤلفان رمانهای عامهپسند دربارۀ مضامین آثار خود مورد سؤال قرار نمیگیرند و ناشرانی که تنها چشم به سود فروش رمانهای زرد دارند، کماکان به رونق این بازار کمک میکنند.
اینگونه است که گروه بزرگی از مخاطبان ادبیات داستانی از برخورد با آثار ارزشمند محروم میمانند و هرگز این فرصت را نمییابند تا خوانندۀ رمانهای آموزنده باشند.
با این مقدمات میتوان فهمید که جامعۀ ما امروز چقدر به داستانهایی دربارۀ مسائل اساسی زنان احتیاج دارد. داستان، یک رسانۀ قدرتمند و تأثیرگذار بر اقشار زنان است و باید زن ایرانی بتواند تصویر واقعی و ملموس خود را در آینۀ داستان ببیند.
مجموعهداستان «ببخش 5 سال تنهات گذاشتم»، که به همت خانۀ ادبیات حوزه هنری استان اصفهان منتشر شده، از همین باب دارای اهمیت فراوان است. در این یازده داستان کوتاه با موقعیتهایی روبرو هستیم که همگی مبتلابه زن امروز ایرانی هستند؛ انتظار، وفاداری، تعهد، آزادی، اشتغال و طلاق از موتیفها و مضامینی هستند که به آنها پرداخته شده است.
جذابیت این داستانها در این است که مشکلات زن امروز ایرانی از نزدیکترین نظرگاه به نمایش گذاشته میشود و روایت اکثر داستانها بسیار جزئینگر و واقعی است. گاه حتی پنهانترین زوایای ذهن و زندگی زنانه کاویده شدهاند. این تصاویر قطعاً برای زنان جامعۀ ما جذاب هستند و میتوانند آنان را با اثر همراه کنند.
در این میان بهترین آثار آنهایی هستند که از نگاه رسمی به زن و ویژگیهایش فاصله گرفتهاند و به واکاوی صادقانه انگیزهها و موقعیتها پرداختهاند. چرا که رسانههای جمعی، همانند تلویزیون، مدام در حال ارائۀ تصویری از زن هستند که به سرعت تبدیل به یک تصویر رسمی و کلیشهای میشود. نویسنده موظف است مدام از این تصویر رسمی، آشناییزدایی کند و به لایههای عمیقتر شخصیت خود راه یابد.
بسیاری از مسائل مبتلا به زن ایرانی شاید هرگز در آثار داستاننویسان مرد فرصت ابراز پیدا نکنند و مطرح کردنشان حتی از طرف نویسندگان زن احتیاج به جسارت دارد که خوشبختانه در این مجموعه با این جسارت در موارد زیادی برخورد میکنیم. مثلاً مسئلۀ داستان «سی سالگی» بالا رفتن سن ازدواج و چالش از دست رفتن فرصت ازدواج است. داستان «میخواهم قدم بزنم» بهخوبی به مسئلۀ ارتباط عروس و مادرشوهر پرداخته است، بدون این که متهم به «خالهزنکی» بودن شود. در داستانهای «عصا» ، «من آزادی میخواهم» و «بازی بگو بله یعنی نه» با تصاویری از معضلات زنان مطلقه روبرو هستیم.
در پایان باید ذکر کرد که اکثر داستانهای مجموعۀ «ببخش 5 سال تنهات گذاشتم» از بابت ریشهیابی مشکلات مطرح شده کم گذاشتهاند. اگرچه نمیتوان از یک داستان کوتاه توقع داشت که هم طرحی از درد و هم نسخهای برای درمان ارائه دهد، اما از نویسنده میتوان توقع داشت در عین طرح مشکلات، اشارهای هرچند مجمل به عوامل مشکلساز داشته باشد. حتی در داستانهای موقعیت میتوان سرنخ علل بروز سوءتفاهم و برخوردها را پیدا کرد.
تولد این مجموعه «بی نظیر» را به نویسندگانش تبریک میگویم و آرزومندم در آیندۀ نزدیک ادبیات ما شاهد خلق رمانهایی با این نگاه ارزشمند از هر یک از نویسندگان این مجموعهداستان باشد.