موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
معرفی مجموعه‌شعر «در سایة بیت‌النور»

همسایه سایه‌ات به سرم مستدام باد...

22 مهر 1391 14:40 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.17 با 6 رای
همسایه سایه‌ات به سرم مستدام باد...
«در سایة بیت‌النور» مجموعه‌ای از اشعار شاعران جوانی‌ است که در ستایش همسایة بزرگوار خود حضرت فاطمه معصومه(س) طبع‌آزمایی کرده‌اند. شاعران جوانی که امروز نه تنها در شهر خود قم بلکه بی‌گمان در کشور از بهترین و موفق‌ترین شاعران جوان امروز هستند و شعر آیینی را با زیباترین و دلنشین‌ترین آثار خود همراهمی می‌کنند.
ابتدای این مجموعه گذری است در سایه‌سار حرم. قم از منظر تاریخی، قم از منظر دینی و ولایی و قم از منظر ادبی و فرهنگی سه بخش اصلی مقدمة استاد محمدعلی مجاهدی بر این مجموعه است که «در سایة بیت‌النور» را از یک مجموعة شعری صرف، فراتر برده است و هر خواننده‌ای با مطالعة مقدمة کتاب می‌تواند اطلاعات اجمالی اما بسیار مفیدی را از شهر قم، تاریخ آن و همچنین حضور بانوی آب و آیینه در این شهر به دست آورد.
  سیدمحمدجواد شرافت -مسئول واحد آفرینش‌های حوزة هنری قم- 26 شعر از 23 شاعر جوان را در این کتاب جمع‌آوری کرده است. شاعرانی چون عباس احمدی، سید حمیدرضا برقعی، زنده‌یاد نجمه زارع، مریم سقلاطونی، سید‌حبیب نظاری و... از آن جمله‌اند. بیشتر اشعار در قالب غزل است و چهارپاره، مثنوی، ترکیب بند و مربع‌ترکیب از دیگر قالب‌های شعری مورد استفاده در این مجموعه هستند.
   رونمایی از این کتاب با یک مراسم خاص همراه بود. در روز میلاد حضرت معصومه(س) و همزمان با عصر شعر کریمه -در شبستان امام خمینی حرم مطهر- با حضور مسئولین حرم و حوزة هنری و همچنین استادان بزرگوار سیدعلی مکوسوی گرمارودی و محمدعلی مجاهدی از مجموعة «سایة بیت‌النور» رونمایی شد و منتخبی از شعرهای این مجموعه در کنار ضریح مقس حضرت معصومه(س) قرائت شد.
   حوزة هنری استان قم «در سایة بیت‌النور» را در 64 صفحة رقعی و با تیراژ 1100 نسخه در بهار سال 1390 منتشر کرده است و قیمت آن 2000 تومان است.
غزل «چقدر پیدا شد» از وحیده گرجی، یکی از اشعار این مجموعة «در سایة بیت النور» است که با هم می‌خوانیم:

کبوتر تو شده این دل زمین‌گیرم
کشیده پای تو را آسمان به  تقدیرم
رواق‌های تو را پرکشیده‌ام بانو
به جز حریم تو از هرچه آسمان سیرم
توان دیدن خورشید، کار هرکس نیست
ولی نگاه از آن بارگه نمی‌گیرم
چقدر گم شده بودم... چقدر پیدا شد
میان آینه‌کاری صحن، تصویرم
تو نبض زندگی‌ام را به دست خود داری
مسلّم است که با رفتن تو می‌میرم
«مدینه راه ندادند این کبوتر را؟»
و سال‌هاست که با این سؤال درگیرم
کنار پنجره‌های ضریح تو هر بار
بقیع می‌روم، آنجا جواب می‌گیرم
خدا نخواست که پابند نامه‌ها بشوم

گره زده است ضریح تو را به تقدیرم

 محمد غفاری



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • همسایه سایه‌ات به سرم مستدام باد...
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.