پروندهکتاب «شبهای بیستاره»
در حال و هوای نوجوانی | یادداشتی از «مرتضی شمسآبادی»
25 تیر 1397
16:45 |
0 نظر
|
امتیاز:
4.75 با 4 رای
شهرستان ادب: یادداشتی میخوانیم از آقای مرتضی شمسآبادی که به بررسی رمان نوجوان «شبهای بیستاره» پرداخته است.
«شبهای بیستاره» عنوان رمان نوجوانِ تازۀ شهرستان ادب، به قلم مرضیه نفری است.
نوجوان و ادبیات نوجوان و کودک، در بین نویسندگان و هنرمندانِ ما مهجور مانده و آثار اندکی هم که در این حوزه نوشته و ساخته شدهاند، مظلومانه توسط آثار خارجی و ترجمهها کنار میروند و عملاً کمتر کسی از وجود چنین آثاری باخبر میشود. در چنین فضایی از جامعه، فعالیت برای نوجوانان، به خودی خود جای تقدیر دارد و ادامۀ این دست قلمزدنها را برای نویسندگانش آرزومندم.
«شبهای بیستاره» داستان دختری به نام ستاره است که در قم، به همراه دو خواهر و پدر و مادرش زندگی میکند و جنگ و حواشی آن، زندگی این خانواده را دستخوش تغییر میکند. رمان را میتوان بهنوعی، تأثیرات جنگ بر یک دختر دانست و محور قویتری که در داستان شکل گرفتهست، مسئلۀ بلوغ و مشکلاتِ ناشی از آن است. متأسفانه، بلوغ و حواشی آن و آموزشهای مرتبط با آن، از جمله مواردیست که خانوادههای ایرانی آن را غالباً نادیده گرفتهاند و درعینحال انتظارِ بهترین نتیجهها و رفتارها را نیز از فرزندان خود دارند. چیزی که ما بیشتر در این رمان با آن مواجهیم، تأثیرات، تغییرات و درگیریهای درونی و رفتاری یک نوجوانِ دختر در این دوره است که به نظر، تلاش قابل قبولی از سوی نویسنده است. ستاره، علاوه بر مشکلات بیرونی و خانوادگیاش، باید با احساسهای متفاوت و بعضاً جدیدی که در خود میبیند کنار بیاید، و درعینحال که با آنها کلنجار میرود، راه حلی برای کنترل کردن آنها و جهتدهیشان در مسیر درست پیدا کند؛ چیزی که در داستان از آن به عنوان «رفتار خانومانه» تعبیر شده.
در بخشی از کتاب داریم :
دست کشید به صورتش، رویم نمیشد نگاهش کنم. با صدای آرام، طوری که من هم به زور میشنیدم گفت : «نامهتون رو خوندم. توش چیزی نبود که برسونم دست... ». کاش زمین دهان باز میکرد و من را میخورد. اگر برود به بابا بگوید من نامه دادهام چه!؟ اگر آبرویم را ببرد؟
- جواب نوشته بودم نمیدونستم کجایید! به خانم فهیمی گفتم باهاتون صحبت کنه، اما...
رعدوبرق صدایش را قطع کرد. تا الان فکر میکردم اگر ببینمش کلی حرف دارم؛ اما حالا دلم میخواست بروم. دلم نمیخواست اینجوری حرف بزنم، تو کوچه و هول و ولا. به قول خاله زهرا زندگی سخت بود. الکی نبود که...
خوب یا بد، این اثر، اثری کاملاً دخترانه است و همانقدر که برای دخترهای نوجوان میتواند جالب و خواندنی باشد، برای پسرها آنچنان جذابیتی نخواهد داشت و سرگرمکننده نخواهد بود؛ چراکه تمام شخصیتهای مهم و اصلی داستان را زنها و دخترها شکل میدهند و اندک مردانی هم که نقش ایفا میکنند، صرفاً جلوبرنده و تکمیلکنندۀ جاهای خالی هستند. اصولاً «شبهای بیستاره» قصۀ زندگی شخصیتهای زنِ داستان است. با این حال، عدم وجود شخصیتهای گیرا و کمبود آنها در داستان احساس نمیشود و روایت، از این حیث دچار مشکل نیست.
نثر ساده و بیآلایش، به روانخوانی و خوشخوانی اثر کمک کرده و این رمان 158 صفحهای را میتوان دو روزه خواند و از آن لذت برد.
هرچند پیش از این از خانم مرضیه نفری، مجموعه داستان کوتاه نیز منتشر شده، به گمانم در نوشتن این رمان موفق بوده و به آنچه میخواستهاند در روایت داشته باشند و از آن حرف بزنند، رسیدهاند و اثری را به دست چاپ دادهاند که خواندنش برای هر نوجوانی، علیالخصوص دخترها، خالی از لطف و جذابیت نخواهد بود.
به امید خوانش و نگارشِ هرچه بیشتر، در حوزۀ نوجوانان.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.