غزلی عاشورایی از علی داودی
29 آبان 1391 |
17:04
كدام حنجره این سان در اوج خواهد خواند/
چنان كه خواند چو شیری گلوی اصغر تو/
شكسته است شكوه حماسه در قدمت/
نشسته است قیامت به پای محشر تو
تسلیت سوگ پدر به عباس چشامی و زمزمه غزلی عاشورایی از او
29 آبان 1391 |
16:07
انا لله و انا الیه راجعون
باخبر شدیم که عباس چشامی، شاعر برجسته آیینی در این ایام عزیز در سوگ از دست دادن پدر به ماتم نشسته است، ضمن تسلیت به عباس عزیز برای بازماندگان صبر و اجر و برای آن مرحوم، علو درجات را آرزو می کنیم.
علی رضا قزوه، ناصر فیض...
غزلی عاشورایی از ناصر فیض
29 آبان 1391 |
13:44
نگاه كردي و ديدي حرم درآتش بود/
و شعله شعلهي چرخاني از كبوتر را/
گذشتي از سر آب و به خاك افتادي /
كه سر به سجده گذاري هر آن مقّدر را
غزلی از علی محمد مودب با مداحی میثم مطیعی
28 آبان 1391 |
18:11
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد/که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد/ سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزهای روزی/که نامش آفتاب جان سرگردان ما باشد
غزلی عاشورایی از سعید بیابانکی
28 آبان 1391 |
07:04
باز اين چه شورش است مگر محشر آمده؟/
خورشيد سر برهنه به صحرا بر آمده/
آتش به كام و زلف پريشان و سرخ روي/
اين آفتاب از افقي ديگر آمده
غزلی عاشورایی از محمدرضا وحیدزاده
27 آبان 1391 |
14:26
غربت وزیده و در دشت وحشت مُقام گرفته
اسب بدون سواری راهِ خیام گرفته
با هر قدم که گذارد لرزد دل حرمالله
یال و رکاب و تنش را خون امام گرفته
با نالههای نحیفش لرزاند عرش خدا را
شهزادهای که به دستش بندِ لگام گرفته
عمه بیا و بگو که بابا د...
غزلی از سیدعلی عطایی شاعر افغانستانی
24 آبان 1391 |
15:21
در حسرت تا اوجْ رسىهاى تو هستيم /از اين قفس خسته رها كن پر ما را/تيرى بنشان بر تب حلقوم و بريزان /خون عطش آلود على اصغر ما را
غزلی از شهید عبدالقهار عاصی شاعر برجسته افغانستانی
24 آبان 1391 |
14:20
بر مسلمین طلیعه نو باز شد ز حق /
در رهگذار تشنه ی میدان کربلا /
خون پیمبر است که گلگونه کرده است /
خاک سیاه و خار مغیلان کربلا
غزلی عاشورایی از فریبا یوسفی
23 آبان 1391 |
08:45
مرگ یا مرگ؟ برگزین زین دو! هر شب از انتخاب ناچاری/
صبح در کارزار خواهد شد آنچه را برگزیدهای معنا/
مرگ یا مرگ؟ شب سیاه است و این دوراهه همیشه در پیش است/
تا بدانی چقدر راه است از مرگ تا مرگ، باش تا فردا
غزلی عاشورایی از علی محمد مودب
23 آبان 1391 |
08:39
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود
حجاز بر قد سرو که تکیه خواهد کرد
به سوی دشت طف آن کوهسار اگر برود
مگر به معجزه زمزم نخشکد از گریه
مراد این همه چشم انتظار اگر برود
چگونه ماه به گرد زمین طواف کند
د...