غزلی از ماشاالله دهدشتی
19 شهریور 1391
11:36 |
0 نظر
|
امتیاز:
4.29 با 7 رای
دعایی ، نذر ، یا کاری ، سحر یا وقت افطاری
که هر کس دارد از یارش توقع ، دیده ی یاری
تنش درگیر آتش شد ، چنان پروانه و پیله
که موجب می شود گاهی به آزادی ، گرفتاری
شهادت رود جاری شد ، نشان افتخاری شد
برایت اعتباری شد ، مسلمانِ میانماری
اگر روزی مسلمانی ، چه از برمه چه از ایران
صدا می زد تورا حس کن به روی شانه ات، باری
...
نبودن های او اینجا ، زده هی تیشه بر ریشه
بگو با شیر این بیشه، که بودا شد سگ هاری
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.