غزلی از امیرعلی سلیمانی
19 شهریور 1391
11:48 |
0 نظر
|
امتیاز:
3.67 با 3 رای
برداشتند سفره ی مهمانی تو را
لبخند می زنند پریشانی تو را
هی نسل پشت نسل پدرهایشان خوش اند
چون دیده اند کودک زندانی تو را
فانوس هایشان به سلامت ، که دیده اند
شب های تیره ، غربت بارانی تو را
سخت است کافران جهان باخبر شوند
تفسیر های محکم قرانی تو را
صیاد های خسته ی از شهر آمده
ترسیده اند خیل فراوانی تو را
با اسم حق پرستی از بین می برند
حتی حقوق ساده ی انسانی تو را
آتش بیار معرکه ها سخت می کنند
شب های پر تلاطم طوفانی تو را
از دین نمی شوی تو پشیمان که سال هاست
خلقی معطل اند پشیمانی تو را
در ظاهر از تو باک ندارند و در خفا
یک عمر داده اند نگهبانی تو را
این گوش ها به قدر شنیدن نمی رسند
راز و نیاز و سجده ی عرفانی تو را
حتی اگر خزان به زمین برگ ریخته
حتی اگر بریده گل افشانی تو را
اما قسم به عشق که اسلام زنده است
هرگز نمی کُشند مسلمانی تو را
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.