غزلی از پیمان طالبی
19 شهریور 1391
12:13 |
1 نظر
|
امتیاز:
1.71 با 14 رای
براى ميانمار
تاکى قلم اسير خال و خيال باشد؟
شمشير مى کشم! هان! روز جدال باشد
دنيا شبيه قبرى لبريز از جنازه ست
وقتى صلح در آن"فرض محال" باشد
يک مشت خاک خالق حالا به خون زند دست
شايد براى او هم جاى سوال باشد
فرياد از ستمگر، از جنگ نابرابر
از آن زمان که شهرى پر قيل و قال باشد
آه اى برادر من! بى بال و پر بزن پر!
در آسمان گمانم بالت وبال باشد
من "سيب" مى نويسم بر آب رودخانه
پس ميرسد به دستت هرچند کال باشد
من اعتقاد دارم بايد هنوز جنگيد
شايد شعار باشد، شايد خيال باشد
پيمان طالبى