موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

غزل

شهادت می دهد یک روز این سربند خون آلود
غزلی از سیدعلی شکراللهی

شهادت می دهد یک روز این سربند خون آلود

30 آذر 1391 | 15:30
هزار الله اکبر کیست این بانو که حتی کفر/ به محض دیدنش یاد امیرالمومنین افتاد/ همان بانو که در ادراک چشمانش حلولی سرخ/ میان اتفاقات جهان زیباترین افتاد
 گردبادم در ره هموار می‌پیچم به خویش
چند غزل از استاد کیومرث عباسی قصری

گردبادم در ره هموار می‌پیچم به خویش

29 آذر 1391 | 13:55

از غم جان نیست گر بر دار می پیچم به خویش/برسر گفتارحق ، چون مار می پیچم به خویش/همچوفریادی که خیزد از گلوی کوهسار/درطنین درهم تکرار می پیچم به خویش
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شعری از حسین منزوی با مداحی میثم مطیعی

سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو

27 آذر 1391 | 14:27

سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو / شب، خوشه چین خلوت تو با خدای تو / ای چشم آسمان و زمین مانده خیره وار / بر شور و جذبه های تو در سجده های تو
تو چشمه چشمه شكوفايي من و دو چشم تماشايي؟
غزلی از حسن دلبری

تو چشمه چشمه شكوفايي من و دو چشم تماشايي؟

27 آذر 1391 | 09:32
در آفتابي اين ايوان كنار فرصت يك فنجان/ به رغم تازه مسلمانان شراب کهنه دمي دارم/ اگر خموشم اگرغمگين در اين جماعت دم سنگين / تو زخمه ام بزن و بنشين ببين چه زير و بمي دارم
غزلسرای غریبی که چشم‌های تری داشت
غزلی از رضا سلیمانی در سوگ خلیل عمرانی

غزلسرای غریبی که چشم‌های تری داشت

25 آذر 1391 | 14:33

نه مولوی شدم اما تو شمس روشن عشقی / که بین سوخته‌دل‌های روزگار سری داشت / چه ناشناس رسید و چه ناشناس گذر کرد / غزلسرای غریبی که چشم‌های تری داشت
سرشاخه های جوشی ، جوش شکوفه دارند
غزلی از علی محمد مودب به یاد مرحوم خلیل عمرانی

سرشاخه های جوشی ، جوش شکوفه دارند

23 آذر 1391 | 17:17
جوبارها زلالند در سایه سار آن ها/ خود گرچه گاه تاریک، گمگشته در غبارند/ آرامش بسا گل از شانه های آنهاست/ هرچند با نسیمی آرام بی قرارند
چشمان شرجی تو به بندر شبیه بود
غزلی از دکتر محمدرضا ترکی برای خلیل عمرانی

چشمان شرجی تو به بندر شبیه بود

23 آذر 1391 | 06:32
چشمان شرجی تو به بندر شبیه بود/بندر بدون شرجی و باران نمی شود/این نسل زخم خوردۀ بی تاب شروه خوان/از این جنون و عشق پشیمان نمی شود
پیوسته می‌خندید اگر چه غم، پای سکوتش پای می‌کوبید
غزلی قدیمی از محمدرضا طهماسبی برای عموخلیل

پیوسته می‌خندید اگر چه غم، پای سکوتش پای می‌کوبید

23 آذر 1391 | 06:25
در رویش دلها شناور بود، بر قایقی از جنس مروارید/پیوسته می خندید اگر چه غم، پای سکوتش پای می کوبید/بوشهر، دیّر، بندر عبّاس، تهران، شلمچه، حضرت عبّاس/از دست ، ایثار، از عَلَم می گفت، از عشق، ایمان، زندگی، امّید
مباد بر قلم ماندگار گریه کنید
غزلی از امیر علی سلیمانی تقدیم به خلیل عمرانی

مباد بر قلم ماندگار گریه کنید

21 آذر 1391 | 19:21
هلا، جماعت شب زنده‌دار! گریه کنید / برای باغ، برای بهار گریه کنید / هنوز باغ پذیرای شعرخوانی اوست / برای باغچه‌ها بی‌قرار گریه کنید
شعری از خلیل عمرانی
غزلی از خلیل عمرانی

شعری از خلیل عمرانی

19 آذر 1391 | 15:34

می خواستم در من صدای تازه‌ای باشی / حـسی شکوفـاتر، هوای تازه‌ای باشی/ با وسعت خاموش شبهایم بیامیزی / آوازها را ابتدای تازه‌ای باشی/
صفحه 56 از 63ابتدا   قبلی   51  52  53  54  55  [56]  57  58  59  60  بعدی   انتها