موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

غزل

مردی که دوست داشت دیارش را!
شعری از دکتر محمدرضا ترکی به یاد مرحوم حسن حبیبی(ره)

مردی که دوست داشت دیارش را!

25 بهمن 1391 | 18:03
در اوج و در حضیض جهان هرگز/از کف نداده بود وقارش را/زان سالهای دور که مردانه/بر دوش برد چوبه دارش را تا آن شبی که رفت و به پایان برد/با عشق راه دامنه دارش را
روزی هزار بار دلم تنگ می شود
غزلی از امیر تیموری

روزی هزار بار دلم تنگ می شود

18 بهمن 1391 | 16:47
حرف سفر همیشه مرا زجر می دهد/حتی کنار یار دلم تنگ می شود/بعد از تو می روم سر جای همیشگی/اما سر قرار دلم تنگ می شود
تو از معراج می‌آیی، جماعت پای خود لنگ‌اند
غزلی تازه از علی‌محمد مؤدب در نعت پیامبر اکرم(ص)

تو از معراج می‌آیی، جماعت پای خود لنگ‌اند

09 بهمن 1391 | 18:58
تو گرم خطبه‌ای، بازارگرمی‌ها بدآهنگ‌اند/ تو از معراج می‌آیی، جماعت پای خود لنگ‌اند/ حرا این خلوت مطبوع، تاریک است و روشن‌هاست/ نمی‌بینند کوه نور را تا رنگ در رنگ‌اند
خیال آن مژه با جان رود ز سینه برون
غزلی از استاد محمد قهرمان

خیال آن مژه با جان رود ز سینه برون

09 بهمن 1391 | 15:12
چه غم ز باد سحر شمع شعله‌‌ور شده را که مرگ راحت جان است جان ‌به ‌سر شده را روان چو آب بخوان از نگاه غم ‌زده‌ام حکایت شب با درد و غم سحر شده را خیال آن مژه با جان رود ز سینه برون ز دل چگونه کشم تیر کارگر شده را مگیر پردلی خویش را به ...
چون مسجد بی‌ نمازخوان مانده
غزلی تازه از محمدمهدی سیار

چون مسجد بی‌ نمازخوان مانده

05 بهمن 1391 | 15:06
باری است گران که مانده بر دوشم/ این سَر که از آن نمی‌پرد هوشم/ چون خانۀ بی حافظ و بی قرآن/ از یاد فرشتگان فراموشم
دستی كه نان و نور به من داد می‌رود
ماجرای جالب زبان حال همسر شهید رضایی‌نژاد در غزلی قدیمی از کبری موسوی

دستی كه نان و نور به من داد می‌رود

04 بهمن 1391 | 14:34

دو هفته قبل از سالگرد رضایی‌نژاد شعری از کبری موسوی پیدا کردم که انگار این شعر ده سال پیش از زبان من برای داریوش سروده شده بود. جالب این که وقتی به خانم موسوی گفتم که چنین شعری از ایشان دارم، باور نمی کردند تا اینکه گفتم من این را با دستخط و امضای خو...
بر دوش شهر كيست كه تشييع مي‌شود؟
شعری از سعید بیابانکی در سوگ استاد اصغر حاج حیدری "خاسته"

بر دوش شهر كيست كه تشييع مي‌شود؟

26 دی 1391 | 15:25

خود را به خواب مرگ مزن اي عقاب پير!/ هرگز ز خواب مرگ كسي برنخاسته است/ چون ماه، مي‌درخشي و چون روز، روشني/ مرگ از شكوه نام سترگت نكاسته است
من کودکانه آسمان را دوست دارم
شعری از مرتضی امیری اسفندقه با صدای شاعر

من کودکانه آسمان را دوست دارم

24 دی 1391 | 19:09
من کودکانه _ آسمان را دوست دارم/ اين مرز _ مرزِ بيکران را دوست دارم/ صاف است يا ابري؟ چه فرقي دارد آيا؟/ هرگونه باشد _ آسمان را دوست دارم
در آستان جهان ايستاده چون خورشيد
زمزمه غزلی برای حضرت موعود از محمدسعید میرزایی

در آستان جهان ايستاده چون خورشيد

22 دی 1391 | 10:42
همه پناه گرفتند در پس «هرگز»/ و پشت «هيچ» نشستند از اين گمان كه «هنوز»/ ولي تو «حتما»ي و اتفاق مي‎افتي!/ ولي تو «بايد»ي اي حس ناگهان كه هنوز...
 بي گمان ديده اي امامت را، چه خداقوتي از اين بهتر؟
غزلي از میلاد عرفانپور براي شهيد مصطفي احمدي روشن

بي گمان ديده اي امامت را، چه خداقوتي از اين بهتر؟

21 دی 1391 | 18:14
بي‌تو بالابلند! دلتنگيم! از هواي بهشتی‌ات چه خبر؟ / خبر از دوردورها داري، دل ما نيز با تو رفته سفر / با ميني بوس خستۀ‌ پدرت، سفر تو شروع شد آري / سفر تو شروع شد با رنج، با همان لقمۀ حلال پد
صفحه 54 از 63ابتدا   قبلی   49  50  51  52  53  [54]  55  56  57  58  بعدی   انتها