شعری از دکتر محمدرضا ترکی به یاد مرحوم حسن حبیبی(ره)
25 بهمن 1391 |
18:03
در اوج و در حضیض جهان هرگز/از کف نداده بود وقارش را/زان سالهای دور که مردانه/بر دوش برد چوبه دارش را
تا آن شبی که رفت و به پایان برد/با عشق راه دامنه دارش را
غزلی تازه از علیمحمد مؤدب در نعت پیامبر اکرم(ص)
09 بهمن 1391 |
18:58
تو گرم خطبهای، بازارگرمیها بدآهنگاند/ تو از معراج میآیی، جماعت پای خود لنگاند/ حرا این خلوت مطبوع، تاریک است و روشنهاست/ نمیبینند کوه نور را تا رنگ در رنگاند
غزلی از استاد محمد قهرمان
09 بهمن 1391 |
15:12
چه غم ز باد سحر شمع شعلهور شده را
که مرگ راحت جان است جان به سر شده را
روان چو آب بخوان از نگاه غم زدهام
حکایت شب با درد و غم سحر شده را
خیال آن مژه با جان رود ز سینه برون
ز دل چگونه کشم تیر کارگر شده را
مگیر پردلی خویش را به ...
غزلی تازه از محمدمهدی سیار
05 بهمن 1391 |
15:06
باری است گران که مانده بر دوشم/ این سَر که از آن نمیپرد هوشم/ چون خانۀ بی حافظ و بی قرآن/ از یاد فرشتگان فراموشم
ماجرای جالب زبان حال همسر شهید رضایینژاد در غزلی قدیمی از کبری موسوی
04 بهمن 1391 |
14:34
دو هفته قبل از سالگرد رضایینژاد شعری از کبری موسوی پیدا کردم که انگار این شعر ده سال پیش از زبان من برای داریوش سروده شده بود. جالب این که وقتی به خانم موسوی گفتم که چنین شعری از ایشان دارم، باور نمی کردند تا اینکه گفتم من این را با دستخط و امضای خو...
شعری از سعید بیابانکی در سوگ استاد اصغر حاج حیدری "خاسته"
26 دی 1391 |
15:25
خود را به خواب مرگ مزن اي عقاب پير!/
هرگز ز خواب مرگ كسي برنخاسته است/
چون ماه، ميدرخشي و چون روز، روشني/
مرگ از شكوه نام سترگت نكاسته است
شعری از مرتضی امیری اسفندقه با صدای شاعر
24 دی 1391 |
19:09
من کودکانه _ آسمان را دوست دارم/
اين مرز _ مرزِ بيکران را دوست دارم/
صاف است يا ابري؟ چه فرقي دارد آيا؟/
هرگونه باشد _ آسمان را دوست دارم
زمزمه غزلی برای حضرت موعود از محمدسعید میرزایی
22 دی 1391 |
10:42
همه پناه گرفتند در پس «هرگز»/
و پشت «هيچ» نشستند از اين گمان كه «هنوز»/
ولي تو «حتما»ي و اتفاق ميافتي!/
ولي تو «بايد»ي اي حس ناگهان كه هنوز...
غزلي از میلاد عرفانپور براي شهيد مصطفي احمدي روشن
21 دی 1391 |
18:14
بيتو بالابلند! دلتنگيم! از هواي بهشتیات چه خبر؟ / خبر از دوردورها داري، دل ما نيز با تو رفته سفر / با ميني بوس خستۀ پدرت، سفر تو شروع شد آري / سفر تو شروع شد با رنج، با همان لقمۀ حلال پد