موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

شعر


محسن سعیدی از شاعران اهل کشور افغانستان برای مردم مظلوم میانمار و برای کابل دو شعر بسیار زیبا سروده است. این دو شعر به شرح زیر است: 1- مارها در میانِ ما یله­اند ( به یادِ بامیان و میان­مارهای دیگر) ما همه از درون میان­ماریم؛ مارها در میانِ ما ...

غزلی از سید علیرضا شفیعی

19 شهریور 1391 | 11:37

در گوشه ای دور از هیاهو ها سوزانده آتش خیل گل ها را اما سکوتی مرگبار و تلخ ، در بر گرفته اهل دنیا را در سکر بی پایان شب خواهان گم می شود فریاد مظلومان این داغ، اما آب خواهد کرد ، یک روز حتی سنگ خارا را هر قطره از خون کبوتر ها در دفتر تار...

اي ميانمار! تو را مار به تنگ آورده بهر درمان غمت جام شرنگ آورده خوش خط و خال و قشنگ است حقوق بشري كه برايت عوض صلح، تفنگ آورده سازمان ملل آرامش مظلومان است! بر سر كودك تو تاج فشنگ آورده! مگر انديشه بودا خرد و مهر نبود؟ پس چرا جاي...

باز افطار گریه در رمضان جزو اعمال واجبم شده است لب به چیزی نمی زنم جز اشک خون دل قوت غالبم شده است میوه استوایی صهیون مثل زهر است تلخ و بد مزه است شِمر نام قدیمی تین سین آراکان نام دیگر غزّه است رو به باران موسمی باز است چش...

غزلي از حسين رضاييان

18 شهریور 1391 | 15:13

خون می چکد ز دست حقوق بشر، چرا؟ داغی نشسته بار دگر بر جگر، چرا؟ آری شرف دوباره به تقصیر برده شد برپا منای آدمیت، سر به سر، چرا؟ کوهی بنا ز کشته ی طفل و جوان و پیر کز هر خطا و جرم و گنه بی خبر، چرا؟ کوچه به کوچه خشم و خشونت چه کرده است کشته به ...

غزلي از زهرا بشري موحد

18 شهریور 1391 | 15:11

ما دچار کمی خلل شده ایم بچه های بد ِ محل شده ایم از میانمار ِ سوخته پیداست در گالن های نفت حل شده ایم سوره ها را کسی نمی فهمد مست دنیایی از غزل شده ایم excuse us please مسلمانان ! تازه در انگلیس عمل شده ایم طبق اخبار واصله ، ما هم ع...

شعر سپيد امير تيموري

18 شهریور 1391 | 15:10

بانو سوچی! بگو جایزه ی صلح نوبل را به من بدهند که از وقتی عکس کودک سوخته ی میانماری را دیده ام دارم مثل مار، به خودم می پیچم بگو، جایزه ی صلح نوبل را اینبار به بودا بدهند که هنوز چهار زانو نشسته و خبر مرگ بیست هزار انسان دل سنگش ...

غزلي از جواد شيخ الاسلامي

18 شهریور 1391 | 15:08
بيت بيتِ غزلم شرح پريشاني ماست شرحي از کافري ما و مسلماني ماست دوست داريم کنار تو بمانيم ولي تا بدان جا که تو خوش هستي و آساني ماست آتشي هست به جانِ تو و ما گريانيم اين تمام همه ي بي سر و ساماني ماست سر به صد سجده فرو برديم و خواب ش...
1) به کبوتران شهید میانمار دودستت را ببر بالا که راهی غیر نفرین نیست شب و بر شاخه ای شبخوانی یک مرغ آمین نیست خبرهایی ست سرخ سرخ از باغ شهید تو که حتی بال بال یک کبوتر پشت پرچین نیست بچرخان رو به بالا چرخ خیاطی خونین را که جزبر خ...

میانمار هنوز مستعمره است و آتش تهیه‌ این جنایت هنوز از انگلستان و واشنگتن تدارک می‌شود همیشه پای یک زن در میان است زنی که از قاهره به تل آویو می‌رود از تل آویو به کابل و هر شب نقشه‌ کشتار را تدارک می‌بیند فعالان صلح جهانی برایش کف می‌زنند پ...
صفحه 426 از 441ابتدا   قبلی   421  422  423  424  425  [426]  427  428  429  430  بعدی   انتها