موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

شعر

شعری از بهزاد زرین پور

خرمشهر و تابوت‌های بی در و پیکر

26 مهر 1391 | 14:52
برای برادرم بهروز که کارون تمامش را پس نداد آن وقت ها که دستم به زنگ نمی رسید در می زدم حالا که دستم به زنگ می رسد دیگر دری نمانده است. بر می گردم: یکی دو روز مانده به زنگ های تفریح «برنامه ی کودک» تازه تمام شده و ما...
 آن سرخط سخا (در ستایش امام جواد (ع) )
شعری از حسین منزوی

آن سرخط سخا (در ستایش امام جواد (ع) )

26 مهر 1391 | 05:53

خورشید فخر از آن بفروشد که هر سحر/ بوسیده آستان امام جواد(ع) را/ خورشید بی غروب امامت که جود او/ آراسته است کوکبه ی بامداد را
شرح این قصه شنو از دو لب دوخته‌ام / تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته ام
یادی از فرخی یزدی شاعر در سالمرگش

شرح این قصه شنو از دو لب دوخته‌ام / تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته ام

25 مهر 1391 | 16:16

او در يزد با سرودن شعري بر عليه ضيغم الدوله قشقايي ،‌حاکم يزد به قدري مورد غضب قرار گرفت که دستور دادند لبهايش را با نخ و سوزن به يکديگر بدوزند! اين عمل بي‌سابقه و غير انساني ،‌موجب بروزبلوا و شورش در ميان آزاديخواهان شد. پس از اين جريان ،‌ فرخي يزدي...
ما آنچه خواستند نبودیم!
شعری از زنده یاد طاهره صفازاده

ما آنچه خواستند نبودیم!

25 مهر 1391 | 15:54
کاری نکرده ایم/ کاری نکرده ایم که در خور گفتن باشد/ ما خار چشم توطئه بودیم/ ما آنچه خواستند نبودیم!
به ایستادن، آن دم که سنگ می بارند
غزلی از علی محمد مودب در پاسخ به تهدید و تحریم ایران عزیز

به ایستادن، آن دم که سنگ می بارند

25 مهر 1391 | 10:32

به جوهر قلم قاضیان راد آن دم/ که حلق خائن در هر لباس بفشارند/ قسم به خون شهیدان، به اشک راهروان/ که روز رزم پلنگان جنگ بسیارند
بگذار که دیوار به دور تو بچینند
شعری از محمدرضا طهماسبی در پاسخ به تهدید و تحریم ایران عزیز

بگذار که دیوار به دور تو بچینند

25 مهر 1391 | 09:50
بگذار که دیوار به دور تو بچینند/کافی است تو را پنجره ی باز توکل/دریا نشود در هم و بر خویش نلرزد/طفلی اگر انداخت در او سنگ تغافل
کنون از گرد و خاک عشق‌هاي پيش از اين پاکم
غزلی از مهدی عابدی

کنون از گرد و خاک عشق‌هاي پيش از اين پاکم

24 مهر 1391 | 15:47

شب و روزِ مرا در برزخ يک لحظه جا دادي/ طلوعم داد لبخند تو و اخمت غروبم کرد/ کنون از گرد و خاک عشق‌هاي پيش از اين پاکم/ که سيلاب تو از هر رويدادي رُفت‌و‌روبم کرد
به یک چشم بستن به هم می‌رسیم
شعری از محمدعلی جوشایی

به یک چشم بستن به هم می‌رسیم

24 مهر 1391 | 15:45

به فکرم نباشی هدر می‌شوم/ رهایم کنی در به در می‌شوم/ به مولا قسم هر چه گویم، کم است/ دهانم پر از "دوستت دارم" است
زین‌الدین کمتر از سیاووش نیست
گپ و گفتی با حامد عسگری/2

زین‌الدین کمتر از سیاووش نیست

24 مهر 1391 | 14:59

به هم احترام بگذاریم، به پرنده‌ها احترام بگذاریم، به خورشید سلام کنیم، هر از گاهی گریه کنیم. نامردی نکنیم. اگر هم نامردی کردیم به خودمان تشر بزنیم. وقتی شب می‌خواهیم بخوابیم محاسبه کنیم.
مهاجرت می‌کنیم تا زنده بمانیم
گفتگو با سید ضیا قاسمی درباره مهاجرت ادیبان افغانستان

مهاجرت می‌کنیم تا زنده بمانیم

24 مهر 1391 | 14:17
چندی قبل به شوخی یکی از دوستان می‌گفت که خاک این سرزمین به شکلی بوده که انگار همه شاعران و نویسندگان از آن فراری بوده‌اند. از مولانا بگیرید تا به امروز...، این موضوع قابل تامل است. در کار همه این شاعران و نویسندگان افغان اشتیاقی به وطن وجود دارد اما ...
صفحه 418 از 441ابتدا   قبلی   413  414  415  416  417  [418]  419  420  421  422  بعدی   انتها